آیت الله حائری شیرازی(دامت برکاته):من در درون مسئولین، بزرگ و کوچک، هیچ کدام را ندیدم مثل رهبری(مدظله
العالی) متوجه به این نکته دقیق باشند. این هم عنایت الهی است. نه اینکه
ایشان بعد از رهبر شدن این جوری شده باشند، اصولاً استیل و روش ایشان در
زمان طلبگی هم همین بود که زیاد روی کارها
فکر می کردند.من این پایه ها را برای این صحبت کردم که با موضوع این بحث با علاقه برخورد
کنید. موضوع بحثِ امروز حیات شماست. می بینید تا کی تأثیرات خودش را دارد.
بسیجی بودن تأثیر خودش را دارد، ایثارگر بودن قدرت خودش را دارد. اما بسیجی
بودن، پاک بودن، ایثارگر بودن مستغنی از
متفکر بودن نیست. آنها می توانند
همین ایثارگر را تبدیل کنند به وسیله ای که برایش اندیشه سازی کنند، برایش
تصمیم سازی کنند، فکر خودش را تعطیل کنند. عادتش بدهند به اینکه تغذیه کند،
تقلید کند. عادتش بدهند به اینکه متعصب باشد. و از این ایثارگر، طالبان
درست می کنند، از این ایثارگر مجاهدینِ خلق و گروه القاعده درست می کنند.
این تنها مربوط به حالا نیست، در زمان حضرت امام علی علیه السلام، از
ایثارگرهای او خوارج به وجود آمدند. خوارج، ایثارگران جبهه علی علیه السلام
بودند، نه قدرت طلبان زمان آن حضرت. خود حضرت بین اهل شام و خوارج تفکیک
می کند. وقتی می خواهد بفرماید که خوارج با اهل شام فرق می کنند این جوری
می گوید:
«لَیسَ مَن طَلَبَ الحَقَّ فَاَخطَأَ کَمَن طَلَبَ الباطِلَ
فَاَدرَکَهُ». می گوید: خوارج
«طَلَبَ الحق» هستند که خطا کردند، پیروان
معاویه و همراهان او
«طَلَب الباطِلَ فَاَدرَ کَهُ» هستند.
انسان های فریب خورده،
«طَلَبَ الحَق فَاَخطَأَ» هستند. انسان هایی که برای
رسیدن به قدرت از روی عمد و علم راهی را می روند
«طَلَب الباطِلَ
فَادرَکَهُ» هستند.
هیچ مطلبی در قرآن نیست که خط آن را در سورۀ حمد نداده باشند. به همین جهت
سورۀ حمد جمع کل قرآن است.
و هم چنین هیچ مطلبی در سورۀ حمد نیست که در
«بسم الله الرحمن الرحیم» نیامده باشد؛
به خاطر اینکه خط اصلی سورۀ حمد در
«بسم الله الرحمن الرحیم» است.
«بسم الله الرحمن الرحیم» چه می گوید؟ یعنی
حرکت از رحمان به رحیم،
تمام دین برای نحوۀ این مسافرت است، نه تنها قرآن
در
«بسم الله الرحمن الرحیم» است،
تورات هم همین طور است؛ چون همه اش برای
حرکت از
«الرَّحْمَـٰن» به
«الرَّحِیم» است؛
این تعارف و مبالغه نبوده، بلکه حقیقت
بوده است.
در حمد سه قسمت وجود دارد: ابتدا می گوید:
«اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ
صِِراطَ الَُّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» آوردن
«صِراطَ الَّذِینَ
اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» در کنار
«اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» یک
حرف دقیقی است.
می دانید چه می گوید؟
«المستقیم» یک قاعده کلی است.«کس
نگوید که دوغ من ترش است». همه می گویند:صراط ما مستقیم است.به ملا
نصرالدین گفتند:وسط کره زمین کجاست؟ گفت: همین جا که میخ طویله الاغ من
کوبیده شده است، می گویی نه برو گز کن! هر کسی می گوید: همین اینجاست. شما
به یک جماعتی می گویید: کندرو ،تندرو و میانه رو. می دانید چه جواب می دهد؛
از اول صف ده کیلومتری بگیر تا آخر آن، به شما می گوید: تندرو اینها هستند
که زودتر از من دارند می روند، کندرو آنهایی هستند که به من نرسیدند و
میانه رو هم بنده هستم. هر کسی راه خودش را میانه روی می داند و جلوتر از
خود را تندروی می داند و آنها هم که به او نرسیده اند و پشت سرش واقع شده
اند را کند روی می داند.
خدا در سوره حمد به
«اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقیِمَ» اکتفا نکرد و
تعریفش کرد و گفت:
«صِرَاطَ الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»قرآن شرح
حمد استدر جایی دیگر
«الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» را تعریف می کند و
می گوید:
«فَأُولَـٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ
اللَّـهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ
وَالصَّالِحِینَ» از حالت کلی درش
می آورد. بعد دو دسته دیگر را ذکر می کند.
«مَنْ طَلَبَ الباطِلَ
فَاَدْرَکَهُ» مغضوب علیهم هستند.
«مَنْ طَلَبَ الحَقَّ فَاَخْطَاَ» ضالین
هستند.
ضالینِ در سوره حمد غیر از ضالین در جاهای دیگر قرآن است. ضالین در
جاهای دیگر قرآن در مقابل
«الَّذِینَ اَنْعَمْتَ» است.
ضالین در سوره حمد
در مقابل
«المغضوب علیهم» است.
وقتی ضال در مقابل هدایت می آید
انواع مختلف گمراهی را شامل می شود؛
یعنی هم جای «
طَلَبَ الحَقَّ
فَاَخْطَاَ» را می گیرد و هم
«مَنْ طَلَبَ الباطِلَ فَاَدْرَکَهُ» را می
گیرد.
اما وقتی در مقابل او قرار می گیرد محدود می شود.
مشکل ضالین چیست؟
مشکل ضالین فکر نکردن است، نه ایثارگر نبودن. بسیجی اگر
تفکرش را از او برداری، به راحتی می شود با همین ایثارگری به گروهک تبدیلش
کنی.
چرا؟ چون اگر به او القا کنی که این نظام ضد بشری شده است، با این
نظام می جنگد.
یعنی اگر به او تلقین بکنی و او تلقین پذیر باشد از راه به
در می شود.
منبع(با کمی تلخیص)متن بیانات حضرت آیت الله حائری شیرازی(دامت برکاته) درباره موضوع "تفکّر"
به صورت کتابی هم تهیه شده.
دریافت نسخه pdf کتاب تفکر**************
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ» ﴿١﴾ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»
﴿٢﴾
«الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ»
﴿٣﴾
«مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»
﴿٤﴾«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»
﴿٥﴾
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»
﴿٦﴾ «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»
﴿٧﴾سوره مبارکه فاتحة الکتاب - آیات شریفه 1-7
«وَمَن
یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ
اللَّهُ عَلَیْهِم
مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ
وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـٰئِکَ رَفِیقًا»
﴿٦٩﴾
آیه شریفه 69 - سوره مبارکه نساء
****************
«لَیسَ مَن طَلَبَ الحَقَّ فَاَخطَأَ کَمَن طَلَبَ الباطِلَ
فَاَدرَکَهُ»
کسی که در جست و جوی حق بوده و خطا کرده است،
مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.
نهج البلاغه، خطبه 61
(ترجمه از پی نوشت کتاب تفکر گامی در تعالی سازمانی)