نور علی نور

درباره بلاگ
نور علی نور

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ»﴿٤٤﴾
آیه شریفه 44 - سوره مبارکه زخرف
و بى‌گمان این [قرآن‌]
براى تو و براى قوم تو تذکرى است،
و به زودى[در مورد آن‌]بازخواست خواهیدشد
(که با قرآن چه کردید؟)
**************
قالت مولاتی فاطمة الزهراء سلام الله علیها:
«حُبِّبَ اِلیَّ مِن دنیاکُم ثلاث،
تلاوَتُ کتاب اللّه
والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّه
وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه»
.............................
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه):
فرزندم!
با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو
اگرچه باقرائت آن؛
و راهی از آن به سوی محبوب بازکن
و تصوّر نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد
که این وسوسه شیطان است.
آخر، این کتاب از طرف محبوب است
برای تو و برای همه کس،
و نامه محبوبْ محبوب است
اگرچه عاشق و محبْ مفاد آن را نداند
و با این انگیزه حبّ محبوب
که کمال مطلوب است به سراغت آید
و شاید دستت گیرد.
ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه اینکه
قرآن کتاب ما است به سجده رویم
از عهده برنیامده‌ایم.
صحیفه امام جلد۱۶ صفحه۲۱۱
.........................
امام المسلمین
امام خامنه ای(حفظه الله تعالی):
"با قرآن باید عجین شد؛
مفاهیم قرآنی مفاهیمی است برای زندگی؛
فقط معلومات نیست گاهی انسان
معلومات قرآنی اش خوب است
اما از قرآن در زندگی او هیچ اثری نیست!..
همانطور که ازیکی از زوجات مکرمه‌ی پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
وقتی درباره‌ی اخلاق پیغمبر پرسیدند،
ایشان در جواب گفتند که«کان خلقه القرآن»
اخلاق او قرآن بود؛
یعنی قرآن مجسم بود.
این باید درجامعه‌ی ما تحقق پیداکند"
............................
سؤالی از محضر مبارک
حضرت آیت الله العظمی بهجت
(رضوان الله تعالی علیه)
*کسی است که می‌گوید
علاقه‌ای به خواندن قرآن ندارم،چه‌کارکنم؟
جواب:زیاد صلوات بفرستد؛
علاقه دارد یا ندارد؟
صلوات بفرستد،همان هدایتش می کند.
...........................
علامه حسن زاده آملی(رضوان الله تعالی علیه):
آقا! ذکر می­خواهید، یکی از اسماء قرآن
ذکر است، ذکر همان قرآن است
البته دقت داشته باشید چطور برای درس وقت معیّن دارید، برای قرآن هم همینطورباشد،
یک درس را قرآن قراردهید،
درپیشگاهش به درس بنشینید؛
استاد هم خدا باشد.
صراط سلوک/ ص 34

آیت الله العظمی قرهی(حفظه الله تعالی):

کلّ مبانی کامل ذوالجلال و الاکرام در قرآن تبیین شده است.
در حقیقت آنچه به همه انبیاء و پیامبران اولوالعزم مرحمت کرد، اکمل آن در قرآن است.
کلّ قرآن ختم است در سوره حمد و در سوره حمد آیه ای است
که تمام راه بشر را تبیین می فرماید:

«اهدنا الصراط المستقیم».
صراط مستقیم، تبیین راه بشر است. تنها راهی که انسان را به مقام قرب به حقّ می رساند،
صراط مستقیم است.خود صراط به عنوان اسّ و اساس برای گذر از همه مطالب و نهایتاً ورود به عرش برین و جنّت المأوی است.لذا اصطلاحاً تبیین می کنند انسان باید از پل صراط بگذرد و در این صورت به جایگاه امن الهی ورود پیدا می کند.

صراط  یعنی معرفت حضرت حقّ
تمام اعمالی که انسان در دنیا برای قرب الی الله انجام می داد تا نهایتش به جنّت المأوی برسد، همه این ها در صراط است.تا ورود به صراط دنیا نداشته باشد، صراط آخرت برای او نخواهد بود.
عدّه ای از پل صراط رد نمی شوند و به جهنم می افتند که مهم در این امر، همان صراط دنیاست.
حضرت صادق القول و الفعل(علیه السّلام) در بیان این که صراط چیست، می فرمایند:
«هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[1] صراط، راهی است برای معرفت ذوالجلال و الاکرام.
اصل در مبانی عرفان، معرفت است که بیان می شود:
 عارف، آن کسی است که به معرفت الله رسیده است.
اولیاء الهی بیان می کنند: از «لله» تا «الیه راجعون» است و معرفت حقیقی این است که انسان بداند «لله» است و نهایتاً به «الیه راجعون» می رسد.
آن کس که می خواهد از صراط عقبی بگذرد، باید در دنیا معرفت کسب کند.

صراط  دنیا یعنی امام مفروض الطاعة
لذا حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ هُمَا صِرَاطَانِ‏ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ».
 صراط در دنیا یعنی انسان مطیع محض امامی گردد که اطاعتش فرض است.
صراط المستقیم یعنی صراط المولانا امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(علیه السّلام)؛چون آن امام مفروض الطاعه است.

حبّ و اطاعت
حبِّ تنها کافی نیست. گرچه فرمودند:«هَلِ‏ الدِّینُ‏ إِلَّا الْحُب‏»[2] امّا حبّی به حقیقت حبّ است که نهایتش به طاعت بیانجامد.قاعده این است که هر گاه حبّ کسی را در دل داشته باشی، مطیع او می گردی.
حضرت در ادامه می فرمایند: «مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ».لذا شناخت در دنیا شرط اطاعت است. تا انسان نشناسد، مطیع نمی گردد.

حبّ حقیقی، معرفت می آورد و قلب عارف حقیقی، مرکز حبّ است.
 اصلاً لطیف ترین روح در عالم خلقت متعلّق به عرفاست.
بیشترین عشق و حبّ در دل عرفای عالم است.
آن ها فغان ها و ناله ها در تنهایی های خود دارند و برای آن کسی که منحرف است دعا می کنند
 و از خدا می خواهند برگردد.این قدر دلسوز بندگان خدا هستند.
لذا اگر کسی امام مفروض الطاعة را شناخت و به هدایت او اقتدا کرد،این شخص طبعاً از پل صراطی هم که در آخرت است و آن پلی است که بر روی جهنّم گذاشته اند،
می گذرد.مسائل عبادی، الگوی عملی برای اطاعت از امام است.
به عنوان مثال حتّی در نماز جماعت نیز بیان شده که باید مطیع امام جماعت باشید و زودتر از او به رکوع و سجود نروید.خصوصیت امام که دلسوز عالم و دلسوز بندگان خدا است،این است که انسان ها را به امر خدا هدایت می کند،
«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا».

**********

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»

(سوره مبارکه فاتحة الکتاب/آیه شریفه 6)


«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِ‌نَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَ‌اتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»

آیه شریفه 73 - سوره مبارکه انبیاء

**********

[1]سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

معانی الأخبار، ص 32

[2]«هل الدین الاّ الحبّ؟ و هل الایمان الاّ الحبّ و البغض؟
 (میزان الحکمه، ج 2، ص 944)
*********
منبع (با تلخیص)

 امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"دشمن چند جور حمله میکند: یک جور حمله‌های سخت است؛ جنگ سخت؛ این را دشمن تجربه کرد و شکست خورد؛جنگ هشت‌ساله‌ای که علیه ما به راه افتاد، ازاین‌قبیل بود؛ جنگ بین‌المللی بود؛ یکی به صدّام ابزار شیمیایی داد، یکی هواپیمای میگ داد، یکی هواپیمای میراژ داد، یکی امکانات ضدّ هوایی داد، یکی نقشه‌های جنگی داد؛ حتّی نقشه‌های جنگی و ساخت سنگرها هم با کمک دیگران بود. اینها همه کمکش کردند که بلکه این جنگ را او ببرد؛ و نتوانست.


 حمله‌ی سخت یک نمونه‌اش جنگ هشت‌ساله است. یک نمونه، شورشهای قومی است که در کشور -در همه‌ی مرزهای کشور- راه انداختند که یادتان هست که همه‌جا جنگ راه انداختند و شورش راه انداختند؛ [دشمن‌] نتوانست فائق بیاید؛ اینها جنگ سخت بود. کارهای تروریستی را، جریانهای تروریستی را یا فعّال کردند یا به وجود آوردند؛ آمریکا به سکّوی نفتی حمله کرد؛ آمریکا هواپیمای مسافری را ساقط کرد؛ هرچه توانستند کردند؛ اینها جنگ سخت است. در همه‌ی اینها شکست خوردند؛ در مقابل ملّت ایران و در مقابل امام بزرگوار شکست خوردند و بیشتر مرعوب شدند. امام بزرگوار با آن قدرتی که خدای متعال به او داده بود، به‌خاطر توکّل و تقوایی که داشت، به‌خاطر بصیرتی که داشت، به خاطر دلدادگی به هدف که در آن بزرگوار بارز و آشکار بود، خدای متعال در او هیبت قرار داد، به‌طوری‌که دیگران میترسیدند، دشمنان از امام به‌معنای واقعی کلمه مرعوب بودند؛
«کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ * فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ»؛(1) مثل فریاد شیری که میترسانَد حیوانها را، فریاد امام و نوای امام اینها را میترساند، مرعوب میشدند. خب، اینها در این مرحله شکست خوردند.

 مرحله‌ی دیگری از مقابله و معارضه‌ی آنها، عبارت بود از حمله‌ی نرم. حمله‌ی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها. اینها کارهایی است که دشمن از روز اوّل شروع کرد و ادامه داد؛ به خیال خودشان تحریمهای فلج‌کننده‌ای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند؛ این هم اثر نکرد؛ این هم نتوانست؛ آنها میخواستند جمهوری اسلامی را با این تحریمها و با این محاصره‌ی اقتصادی فلج کنند، [ولی‌] جمهوری اسلامی فلج نشد. در همان دوران تحریم، کارهای بزرگی انجام گرفت؛ بنده در یک گزارشی خواندم از قول یک ژنرال وابسته به رژیم صهیونیستی که همان وقت در مجلّات خارجی منتشر شده بود؛ گفته بود من با ایران دشمنم، ایران را دوست نمیدارم امّا تحسین میکنم؛ اینها توانستند در عین تحریم فلان موشک را -یک موشکی آن‌وقت تازه آزمایش شده بود و اینها با ماهواره و امثال آن ردگیری کرده بودند و فهمیده بودند- به وجود بیاورند؛ من تحسین میکنم! در عین تحریم، در حال تحریم، بدون کمک دیگران و با فشارهای اقتصادی [این کارها شد]. یکی از [موارد] جنگ نرمی که انجام دادند، زدن عقبه‌های جمهوری اسلامی در برخی از کشورهای دیگر بود؛ که مجموعه‌هایی را که جزو عقبه‌های جمهوری اسلامی محسوب میشدند و عمق راهبردی جمهوری اسلامی محسوب میشدند، تارومار کردند و در خیلی از کشورها زدند؛ یا تارومار کردند یا بالاخره به آنها ضربه زدند؛ این هم اثری نکرد و نتوانست؛ اینها هیچ‌کدام راه به جایی نبرد. پس هم جنگ سختشان شکست خورد، هم جنگ نرمشان.

 آنچه در مرحله‌ی سوّم دارد انجام میگیرد -که مال امروز هم نیست، چند سال است که شروع شده، سالها است که شروع شده منتها روزبه‌روز توسعه پیدا کرده- جنگ نرم از نوع دیگر است؛ این است که خیلی خطرناک است، این آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات. ما که مسئول هستیم و نشسته‌ایم اینجا، یک محاسبه‌ای داریم برای کارهای خودمان، یک محاسبه‌ای میکنیم؛ این محاسبه نتیجه‌اش این میشود که این‌جور موضع بگیریم؛ اگر محاسبه‌ی ما را توانستند تغییر بدهند، موضع‌گیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است:
تغییر محاسبه‌ها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، مجموعه‌هایی که تصمیم‌سازی میکنند و تصمیم‌گیری میکنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست، تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست؛ به سپاه حمله میکنند، حمله‌ی تبلیغاتی؛ به شورای نگهبان حمله میکنند؛ به نیروهای مؤمن و جوانهای مؤمنِ حزب‌اللّهی حمله میکنند؛ الان رادیوهای بیگانه و تلویزیون‌های بیگانه و تبلیغات بیگانه پُر است از این حرفها؛ من نمیدانم شما آقایان محترم چقدر دسترسی دارید، چقدر می‌بینید؛ بخصوص با این ابزارهای جدید ارتباطاتی که به وجود آمده، دائم دارند روی این زمینه‌ها کار میکنند برای اینکه مخاطبین خودشان را به این نتیجه برسانند. به روحانیّون انقلابی حمله میکنند؛ روحانی انقلابی را با عناوین گوناگون، [مثل] آخوند حاکمیّتی و امثال آن، میکوبند. در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم، زمینه‌سازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایه‌ی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرت‌ها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.


اینجا جای همان جهاد کبیری است که من چند روز قبل از این مطرح کردم؛(2)
«فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا»؛(3) در تفاسیر گفته‌اند مراد از این ضمیر «بِه‌»، قرآن است، با اینکه حالا کلمه‌ی قرآن در عبارت نیامده است که ضمیر به آن برگردد لکن، هم مرحوم طبرسی در «مجمع‌البیان» [گفته است‌]، هم مرحوم علّامه‌ی طباطبائی؛ مرحوم علاّمه‌ی طباطبائی میگویند سیاق کلام نشان میدهد که مراد از «بِه‌» یعنی «بالقرآن»؛ بنده هم آنجا همین را در سخنرانی گفتم؛ بعد که آمدم، به ذهنم رسید که یک وجه اوضحی در اینجا وجود دارد که «فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌»، یعنی «بعدم الاطاعة»؛ عدم‌الاطاعة یعنی آن مصدری که فعل از آن انشقاق پیدا [میکند] و مستتر در آن فعل است؛ «فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌»، یعنی به این عدم‌الاطاعة، جِهادًا کَبیرًا؛ پس عدم‌الاطاعة شد جهاد کبیر؛ این معنا اقرب به ذهن است؛ حالا من البتّه فحص نکردم ببینم در بین مفسّرین کسانی این احتمال را داده‌اند یا نه، لکن به‌هرحال این احتمال، احتمال مهمّی است. جهاد کبیر یعنی این؛ جهاد برای عدم تبعیّت، برای عدم دنباله‌روی از دشمن.
پس مسیر و جهت‌گیری این مجلس این است؛ مسیر انقلابی، مسیر انقلابیگری، تعقیب راه انقلاب،تحکیم اسلام، تحکیم دین خدا."

قسمتی از بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری

۱۳۹۵/۰۳/۰۶

********************

«کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ‌ مُّسْتَنفِرَ‌ةٌ» * «فَرَّ‌تْ مِن قَسْوَرَ‌ةٍ»

سوره‌ی مبارکه مدّثّر، آیات شریفه ۴۹ و ۵۰


«فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِ‌ینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرً‌ا»

سوره‌ی مبارکه فرقان، آیه‌ی شریفه ۵۲

********************

1) سوره‌ی مبارکه مدّثّر، آیات شریفه ۴۹ و ۵۰
2) بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام) (۱۳۹۵/۳/۳)
3) سوره‌ی مبارکه فرقان، آیه‌ی شریفه ۵۲

*******************


استاد پناهیان(دامت برکاته):
یکی از روشهای تربیتی مغفول روش تلاوت است.
تلاوت در صدر ماموریت پیامبران الهی قبل از تزکیه و تعلیم قرار دارد.
«یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(سوره مبارکه آل عمران/آیه شریفه 164)
تلاوت آیات امری غیر از آموزش کتاب خدا و آموزش حکمت است.گویا تلاوت به عنوان یک روش تربیتی معنایش این است که متربیان در معرض تابش نور معنوی و معرفتی آیات قرآن قرار گیرند. از آنجایی که انسان موجود پیچیده ایست و افراد نیز با یکدیگر تفاوتهای فراوان دارند، نمیتوان به سادگی راه رشد افراد را برنامه ریزی کرد.از طرفی آیات قرآن کریم نیز از معانی ژرف و پیچیده ای برخوردار است و وقتی انسانها در معرض آن قرار میگیرند ما نمیدانیم آیات با افراد چه می کنند.لذا در مرحلۀ اول تربیت، باید از روش تلاوت برای تربیت استفاده کرد و این اولیت در تمام مسیر تربیت حتی برای کسانی که در اوج تربیت یافتگی قرار دارند هم وجود دارد یعنی همواره باید به تلاوت پرداخت. مدارس و هر گونه محیط آموزشی باید در کنار هرگونه برنامه آموزشی و تربیتی سهمی برای تلاوت قراردهند.افراد نیز برای برنامۀ تربیتی که برای خود میریزند باید سهم تلاوت را مشخص نمایند.
**************
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَ‌سُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ
یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»

(سوره مبارکه آل عمران/آیه شریفه 164)
*************
منبع

اگر می خواهی تو هم با خدا رفیق شوی نماز شب بخوان

حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:

خداوند متعال حضرت ابراهیم(علیه السّلام) را به دوستی نگرفت

مگر به خاطر اطعام دادن و نماز خواندن او در شب، در حالی که مردم خواب بودند.

"آیت الله مجتهدی(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف)

منبع

«انّ‌ الشیطان لکم عدوّ فاتخذوه عدوّاً» (سوره مبارکه فاطر/آیه شریفه 6)
شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.
شیطان سه طایفه را وسوسه می‌کند،
اول؛ کسانی که از یاد خدا اعراض می‌کنند، مانند کسی که صبح مغازه‌اش را باز می‌کند و عصر هم می‌بندد و می‌رود، به هیچ‌‌چیز هم کاری ندارد! اگر هم حرفی به او بزنی، می‌گوید: کسب حلال است! اما نمی‌داند که کسب حلال مقرراتی دارد، احکامی دارد که باید یاد بگیرد. انگار برای این ساخته شده است که صبح بیاید مغازه را باز کند و شب هم ببندد! از هیچ یک از احکام اسلامی خبر ندارد، آقاجان!

طایفه دیگری که در معرض وسوسه شیطان‌اند، کسانی‌اند که احکام خدا را یک‌دستی گرفته‌اند. نماز را تند می‌خوانند. پروردگار به ملائکه می‌فرماید: چرا این بنده من با عجله نماز می‌خواند؟! مگر رزق و روزی او به دست غیر من است؟! چرا این‌طوری نمازش را می‌خواند؟! باید نماز را مقدمه حفظ اموالش بداند.
نقل شده است، وقتی اسکندر وارد آن شهر شد، گفت: آیا شماها نمی‌ترسید به اموالتان نقصی وارد شود؟گفتند: خیر! ما توکلمان به پروردگار است، تمام اموالمان و خودمان همه در قبضه تصرف اوست. این است که کسی جرئت ندارد، نقصانی به اموال ما وارد کند!
طایفه دیگری که در معرض وسوسه شیطان‌اند، کسانی‌اند که در مقام غفلت به‌سر می‌برند، خودشان را در حضور و محضر پروردگار نمی‌بینند.
شیطان از پروردگار یک اختیاری گرفته است که از راه خون وارد عروق انسان می‌شود و او را وسوسه می‌کند. «ان الشیطان لیجری من ابن‌آدم مجری‌الدم».
(عوالی اللئالی، لابن ابی‌جمهور الاحسایی/1/273)

▪ اطلاع کامل شیطان از وضعیت شما
شیطان کاملاً به وضعیات شما مطلع است که چه کسی احکام شرع را یک‌دستی گرفته و چه کسی خودش را در حضور پروردگار می‌داند و چه کسی نمی‌داند، چه کسی مراقب است و چه کسی مراقب نیست.

مراقبه، راه محفوظ بودن از شر شیطان
پس بنابراین حضرت فرمودند: کسی از شرّ این خبیث (شیطان) محفوظ است که دائم در مقام مراقبه باشد و خودش را در حضور و محضر پروردگار بداند؛ در ادامه هم فرمودند: آن کسی که شب و روزش را بی‌تفاوت می‌گذراند، دائم صید شیطان است. «و اما المهمل لاوقاته فهو صیدالشیطان». (مصباح‌الشریعة/80)

▪ تضرع به درگاه پروردگار
حضرت در ادامه می‌فرمایند: با التجا و تضرع به درگاه پروردگار، به ریسمان محکم الهی چنگ بزن. «فاعتصم بحبل الله الاوثق فهو الالتجاء الی‌الله».
یک‌قدم باید شما بیایید، تا پروردگار ده قدم به سوی شما بیاید.

شیطان یک جبهه است، نفس هم یک جبهه است. شیطان از اعوان و یاران نفس است و به وسوسه‌های نفس کمک می‌کند.▪

برای درمان قساوت قلب چه کنم؟
یک کسی به بنده گفت: آقا! من قساوت قلب پیدا کرده‌ام. برای درمان این بیماری چه کنم؟
گفتم: چند چیز است که رفع قساوت قلب می‌کند:
حضور در مسجد؛ اول، آمدن به مسجد است که پروردگار عزیز قلب کسی را که به مسجد بیاید را مورد نظر قرار می‌دهد و قلبش را از قساوت خارج می‌کند.
همنشینی با دانشمندان دین؛ دومین چیزی که قساوت قلب را می‌برد،
همنشینی با دانشمندان دین است.

نماز شب؛ سومین چیزی هم که قساوت قلب را می‌برد، نماز شب است.

دردهایتان را به خدا بگویید

آیا جایز است از اول مغرب تا اذان صبح تلویزیون ببینید،

استراحت کنید، داداش‌جون! و با پروردگار نیایش نکنید،

دردهایتان را به او نگویید؟!


▪ شیطان نماز شب، با قدرت‌ترین شیطان است
از همه شیاطین با قدرت‌تر، شیطانی است که موظف است اشخاصی را که می‌خواهند نماز شب بخوانند را وسوسه کند؛ این شیطان در وسوسه خیلی استاد است.

▪ شیطان، داناترین شخص بعد از امام زمان عجّل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشّریف است!
بعد از امام زمان عجّل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشّریف ، شیطان داناترین شخص است
(لو کان للعلم من غیرالتقی شرف لکان اشرف خلق‌الله ابلیساً) که می‌گوید: باباجان! نماز شب مستحب است،
باید به فکر سلامت بدن خودت باشی، تو محصّلی، باید بخوابی تا فردا از درس عقب نمانی!
وسوسه‌هایی می‌کند که به هر دانشمندی بگویید، می‌گوید: درست است!

پروردگار در سحرها به قلب‌های شما نگاه می‌کند
شیطان این وسوسه‌ها را می‌کند، اما نمی‌دانی داداش‌جون که پروردگار در سحرها به قلب‌های شما نگاه می‌کند، شما را نورانی می‌کند، رزق فردای شما را مهیا می‌کند.
«انّ‌الله تبارک وتعالی ینظر فی‌الاسحار الی قلوب المتیقظین». (محجّة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف)/2/399)

"آیت الله حق شناس(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف)

************

«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیر»

(سوره مبارکه فاطر/آیه شریفه 6)

***********

منبع

آیت الله فاطمی نیا(حفظه الله تعالی):
در قم سیّد بزرگواری بود و چاپخانه داشت،
از خواصّ علامه طباطبایی و محرم سرّ ایشان بود. این سیّد دارای معنویات و حالات بالا و اهل کتمان بود. روزی در منزلش ما را دعوت کرد. بنده با شخص دیگری خدمتش رسیدم. در ضمن صحبت، به پهنای صورت اشک میریخت.

قضیه ای ازعلامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نقل کرد گفت: روزی با آقا کار داشتم رفتم در منزل ایشان؛ هر چه در زدم و منتظر ماندم کسی نیامد، معلوم شد کسی در منزل نیست.
ناگهان صدایی در گوشم گفت: در نزن، آقا رفته اند قبرستان نو! کسی هم در کوچه و اطراف من نبود…

با خودم گفتم: میروم قبرستان نو، در ضمن به صحت و سقم این صدا هم پی میبرم!
با سرعت خودم را به قبرستان نو رساندم؛ دیدم ایشان در میان قبرها در حال قدم زدن هستند. من خودم را آماده کرده بودم که تا ایشان را دیدم قضیه این صدا را به ایشان بگویم حتی اگر تردید کردند قسم بخورم!
همین که خواستم مطلب را بگویم
فرمودند: دست و پایت را گم نکن، از این صداها زیاد است، گیرنده میخواهد!

به نقل از سائلین الزهراء (سلام الله علیها)

منبع


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمدلله رب العالمین

عن سُلیمان بن جعفرِ الجَعفری قالْ سَمِعتُ موسی بن جعفرٍ علیه‌السلام یَقولْ مَرَّ أمیرالمؤمنین علیُّ بنُ ابی‌طالبٍ علیه‌السلام بِالرَّجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکلام (۱)
[سلیمان بن جعفر می‌گوید شنیدم از حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام که می‌فرمود حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر مردی عبور کرد که او به فضول کلام سخن می‌گفت.] سخنان زیادی، سخنان بیهوده، سخنانی که برای گوینده و شنونده هیچ سودی به همراه ندارد، داشت اینجور حرف‌هایی می‌زد.

فَوَقَفَ عَلیه
امیرالمؤمنین دارد در راه عبور می‌کند، می‌بیند که یک نفری ایستاده، دارد همین‌طور حرف بی‌خود می‌زند؛ حرف‌هایی که هیچ فایده‌ای بر آن مترتب نیست؛ نه برای گوینده و نه برای شنونده. حضرت ایستاد.

ثُمَّ قالْ إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ کتاباً إلی رَبِّک
[و به آن مرد فرمود:] تو داری [حرف‌هایت را] املاء می‌کنی بر این دو فرشته‌ای که محافظ و مراقب تو هستند. داری نوشته‌ای را بر اینها املاء می‌کنی؛ تو می‌گویی و اینها هم می‌نویسند.
کلمه به کلمه‌ی آنچه که از زبان من و شما خارج می‌شود نوشته می‌شود. این نوشته بعداً ممکن است به ضرر ما تمام بشود. بدانیم چه داریم می‌گوییم.

فتَکَلَّم بِما یَعنیک
به آن چیزی که برای تو مهم است سخن بگو و زبان باز کن.

وَ دَعْ ما لا یَعنیک
آنچه که برای تو مهم نیست، گفتنش فایده‌ای ندارد یا ضرر دارد، آن را رها کن.
بدان چه داری می‌گویی.

******
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی۸۵

منبع

دریافت کلیپ تصویری

"امام المسلمین امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی)

آیت الله فاطمی نیا(حفظه الله تعالی):
«وَ یَا أَرْحَمَ مَنِ انْتَابَهُ الْمُسْتَرْحِمُونَ وَ یَا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ
وَ یَا مَنْ عَفْوُهُ أَکْثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ»[1]
ای خدایی که عفوّ او از عذاب او بیشتر است. عفو خدا بیشتر است. یک نفر در زمان حضرت سجّاد (علیه السّلام) گفته بود: من تعجّب می‌کنم این‌ها که نجات پیدا می‌کنند، بهشت می‌روند، چطور می‌روند؟ آمدند به سیّد السّاجدین (علیه السّلام) عرض کردند، حضرت فرمود: دیگر اصلاً دید حرف بسیار کم اهمّیّت است، متعرّض نشد، فرمود: «أَنَا أَقُولُ»[2] من این‌طور می‌گویم. او گفته بود: تعجّب از کسی نیست که جهنّم می‌رود، تعجّب از کسی است که چرا بهشت می‌رود؟ حضرت فرمود: «أَنَا أَقُولُ لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجَا کَیْفَ نَجَا» تعجّب از آن‌ها نیست که بهشت رفتند، نجات پیدا کردند «وَ أَمَّا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ» تعجّب از کسی است که چطور جهنّم رفت! جهنّم رفتن مشکل است، به این آسانی نیست. امّا با این همه رحمت، با این همه بهانه‌ها، چطور انسان به جهنّم می‌رود. ببین چه کار می‌کند که به جهنّم می‌رود. واقعاً تعجّب آور است. «وَ یَا مَنْ عَفْوُهُ أَکْثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ وَ یَا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ» ای خدایی که رضای او فراوان‌تر از غضب او است.
معنای گذشت نیکو
 «وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ»
یک بحثی ما داریم در گذشت که در قرآن هم اشاره شده است که گذشت نیکو بکنید.
گذشت زیبا. حسن تجاوز یعنی گذشت نیکو. ببینیم چیست ما هم از خدا یاد بگیریم. یک وقت ما از کسی می‌گذریم، گذشت می‌کنیم. امّا چطور؟ می‌گوید: درست است که تو ما را به خاک سیاه نشاندی، ضربه‌ای هم زدی که هیچ وقت جبران نمی‌شود، امّا حالا بیا شام خود را بخور. این زهر مار بخورد. این عفو نشد. منّت بگذاری، به رخ او بکشی. من بعضی‌ها را دیدم که عرض می‌کنم. می‌گوید: ضربه‌ای که تو زدی، جبران نمی‌شود، حالا کشتی اصلاً تو، امّا حالا دیگر چه کار بکنیم بیا شام خود را بخور. نه، این گذشت زیبا نیست. گذشت زیبا این است که بگوید: آقا دیگر رها بکن، حرف نزن، بیا شام بخوریم. خوب چطور هستی، احوال تو چطور است؟ صحبت را عوض بکن.
گذشت نیکوی یکی از شاگردان مرحوم آیت الله بروجرودی
 گفتم یک عدّه از دوستان هم حتماً شنیدید که یک عالمی (رضوان الله علیه) از دنیا رفته است، حالا شاید راضی نباشد من بگویم، حتّی شاید روح او راضی نباشد. بعضی از شما که این‌جا نشستید این را از من شنیدید آن کسانی که نشنیدند بشنوند. ایشان یک مؤسّسه‌ای داشت. در آن مؤسّسه به یک نفر خیلی خدمت کرده بود و این آدم بی‌خبر از او هفت سال کار را ترک کرده بود و رفته بود. جایی بوده است که اگر یک دقیقه هم کار ترک می‌شد، کار خراب می‌شد. خلاصه بعد از هفت سال این آدم متنبّه می‌شود، بیاید از او عذرخواهی بکند، این عالم –خدا او را رحمت بکند، من هم بسیار او را زیارت کرده بودم، شیخ بزرگوار، شاگرد آقای بروجردی هم بوده است- بعضی‌ها واقعاً در این مکتب ساخته شدند. بعضی‌ها بازی کردند، بعضی‌ها ساخته شدند، وارسته شدند. شنیده بود که این دارد به مؤسّسه می‌آید، فکر کرده بود که خوب این می‌خواهد بیاید معذرت‌خواهی بکند امّا در مقابل همه، ببین چه آدمی بوده است، با آن مقام خود، عظمت خود، پیرمردی خود با همین لباس روحانی خود رفته بود سر کوچه ایستاده بودکه این که بیاید مقابل مردم معذرت‌خواهی نکند. ببین چقدر انسانیّت می‌خواهد. آدم که این‌قدر خدمت کرده است. طرف گفته بود: آقا سلام علیکم. گفته بود: سلام جانم. تکیه کلام ایشان هم سلام جانم بود، بیا برویم. آقا من آخر… امروز چقدر هوا گرم است، تا آمد بگوید، این پارچه را از کجا خریدی، خیلی زیبا است؟ باز تا آمد بگوید، این ماشین‌ها تازه آمدند، مثل این‌که زیاد در تهران نیستند، بالاخره نگذاشت این عذر خواهی بکند. آدم کریم حتّی عذرخواهی را نمی‌تواند تحمّل بکند. می‌گوید: نمی‌خواهد حرف بزنی. امّا انسان لئیم، برو مقابل لئیم عذرخواهی بکن، بسیار عذرخواهی می‌کنم و او هم لذّت می‌برد. عذرخواهی می‌کنی، چه فایده دارد، حالا که کار از کار گذشته است، تو من را کشتی عذرخواهی می‌کنی؟ إن‌شاءالله بمیری، به زمین گرم بخوری، عذرخواهی هم می‌کند، حالا صبر بکن، به تو می‌گویم ولی کریم اصلاً مجال نمی‌دهد طرف عذرخواهی بکند، این‌ها را باید از اهل بیت یاد بگیریم.
گذشت نیکوی امام هادی (علیه الصّلاه والسّلام)
یک نفر آدم نانجیب خبیث پلید سعایت کرد به دربار خلافت که حضرت امام هادی(علیه الصّلاه والسّلام) که شهادت ایشان در همین ماه بوده است که او را از مدینه تبعید بکنند و به سامرا ببرند. وقتی حضرت روی اسب نشست –ببینید ما چه ائمّه‌ای داریم، آن وقت از این‌جا بالاتر برویم چه خدایی داریم که این‌ها را ساخته است- این آمد –این معجزه است، من نمی‌دانم اگر ما این‌طور هم نباشیم، لااقل یک عطری از این‌ها بگیریم- حضرت روی اسب نشسته است که دیگر حالا می‌خواهند بروند، می‌خواهند به بغداد و سامرا بروند و حضرت را از مدینه‌ی جدّش جدا بشود. این خبیث آمد گفت: می‌دانی –به حضرت هادی- همه‌ی این کارها را من کردم، من باعث شدم داری می‌روی. اگر لب از لب برداری می‌روم باغ و بوستان دوستان تو را به آتش می‌کشم. چاه‌های آن‌ها را کور می‌کنم، چشمه‌های آن‌ها را کور می‌کنم. این چیزها را به کسی نگویی. می‌گوید: حضرت فرمود: به کسی نمی‌گویم، به بالاترین شخص گفتم. گفت: به چه کسی گفتی؟ می‌گوید: به خدا گفتم. امام هادی که گفت: به خدا گفتم. این شروع به لرزیدن کرد. شوخی نیست. دیگر اگر حالا بیاید برود به دربار خلافت بگوید همه را من دروغ گفته بودم، یک حرفی امّا نه آب از آب تکان نمی‌خورد. همین شروع به لرزیدن کرد. گفت: من را عفو بکن. حضرت هادی فرمود: تو را عفو کردم. دارد شخص را به مردن می‌دهد ولی باز هم می‌گوید تو را عفو کردم. ما حاضر نیستیم در منزل از سر یک تقصیری بگذریم.
طلب ستایش و طلب حمد برای خدا
 «وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ» اوّلا «تَحَمَّدَ» این‌جا چیست؟ باب تفعّل است امّا می‌فرماید: در این‌جا به معنای استحمد آمده است. یعنی طلب حمد، طلب ستایش. خدا یک کاری می‌کند که بندگان بی‌اختیار الحمدلله می‌گویند، از این ستایش می‌گیرد، حمد می‌گیرد. آن هم نه این‌که خدا دوست دارد، نه این‌ها که حمد می‌کنند، خود آن‌ها ترّقی می‌کنند، برای این از این‌ها حمد می‌خواهد.
«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»[3]
حمد خواسته است. «وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ» ای خدایی که از خلق خود حمد خواسته است،
طلب حمد به وسیله‌ی گذشت نیکو
به چه وسیله‌ای؟ «بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ» که با گذشت نیکو، پروردگار طلب حمد از خلق خود کرده است.
چه خدایی داریم نیکو از ما می‌گذرد.
سابق دیدم در یک کتابی برای یک اهل دلی بود، نوشته بود که ظهور اسم کریم در دو جهان است؛ اسم مبارک کریم هم در دنیا ظاهر می‌شود، بله کاملاً. برای همه‌ی ما ظاهر شده است اگر قدر بدانیم. در آخرت هم ظاهر می‌شود.
ظهور اسم کریم در آخرت
 منتها ظهور آن در آخرت یک چیز عجیبی است. آن صاحب دل می‌گوید: خیلی عجیب است که یکی از ظهورات اسم کریم در قیامت این است که بنده تا محشر است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏»[4] به او نشان می‌دهند. باید بداند. «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[5]‏ امّا حالا که او را عفو کردند، او را عفو کردند و به او می‌گویند: بیا برو بهشت. خوب اگر در بهشت به یاد این گناهان خود بیفتد، آن هم چه یادی، چون در آخرت کشف غطاء می‌شود، می‌گوید: «فَرَأَى کَبِیرَ عِصْیَانِهِ کَبِیراً وَ جَلِیلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِیلًا»[6] «فرأی جلیل عصیانه جلیلا» آن‌جا گناه بزرگ را واقعاً بزرگ می‌بیند. این‌جا می‌گوید: مگر من چه کار کردم. مردم یک کارهایی می‌کنند که برای من نماز شب است. ولی آن‌جا می‌بینی که کار بسیار بزرگ است، «فَرَأَى کَبِیرَ عِصْیَانِهِ کَبِیراً وَ جَلِیلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِیلًا»[7] «فرأی جلیل عصیانه جلیلا» اصلاً گناه بزرگ را واقعاً بزرگ می‌بیند، چون عالم، عالم کشف غطاءاست، پرده کنار رفته است.
ظهور اسم کریم در بهشت
 حالا آن‌جا به بهشت رفت، با این چشم تیز و با این کشف غطاء به یاد گناهان خود بیفتد، چه می‌شود؟ می‌گوید: تمام بهشت زهر تن او می‌شود، اسم کریم ظهور می‌کند، می‌فرماید گناهان اهل بهشت از یاد آن‌ها می‌رود. تا این نعمت‌ها را نوش جان بکنند،
ببینید ما چه خدایی داریم. حسن تجاوز، گذشت نیکو این است.
«وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ»
******
[1]– صحیفه‌ی سجّادیّه، ص ۶۶
[2]– بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۱۵۳
[3]– سوره‌ی مبارکه اسراء، آیه شریفه 111
[4]– سوره‌ی مبارکه زلزله، آیه شریفه 7
[5]– همان، آیه شریفه 8
[6]– صحیفه‌ی سجّادیّه، ص ۱۴۰
[7]– صحیفه‌ی سجّادیّه، ص۱۴۰ 
*****
منبع متن

صوت متن پیاده شده فوق الذّکر

خدایا! عجب دعایی است. من هر چه عمرم بیش‌تر می‌شود، به اهمیت این دعا بیش‌تر پی می‌برم.
همه‌ی ما غیر از نماز هم دائماً بگوییم:
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (سوره مبارکه فاتحة الکتاب/آیه شریفه 6)
یعنی واقعاً انسان راه را گم می‌کند. چه لباسی بپوشم؟ چه رنگی بپوشم؟
نزد چه کسی بدوزم؟ با چه نزخی؟ کجا بروم، کجا نروم؟
چه بگویم، چه نگویم؟
خدایا همه‌ی ما را در همه‌ی کارها، برای همیشه به راه مستقیم هدایت بفرما.
" استاد قرائتی(دامت برکاته)

********

منبع