نور علی نور

درباره بلاگ
نور علی نور

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ»﴿٤٤﴾
آیه شریفه 44 - سوره مبارکه زخرف
و بى‌گمان این [قرآن‌]
براى تو و براى قوم تو تذکرى است،
و به زودى[در مورد آن‌]بازخواست خواهیدشد
(که با قرآن چه کردید؟)
**************
قالت مولاتی فاطمة الزهراء سلام الله علیها:
«حُبِّبَ اِلیَّ مِن دنیاکُم ثلاث،
تلاوَتُ کتاب اللّه
والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّه
وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه»
.............................
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه):
فرزندم!
با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو
اگرچه باقرائت آن؛
و راهی از آن به سوی محبوب بازکن
و تصوّر نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد
که این وسوسه شیطان است.
آخر، این کتاب از طرف محبوب است
برای تو و برای همه کس،
و نامه محبوبْ محبوب است
اگرچه عاشق و محبْ مفاد آن را نداند
و با این انگیزه حبّ محبوب
که کمال مطلوب است به سراغت آید
و شاید دستت گیرد.
ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه اینکه
قرآن کتاب ما است به سجده رویم
از عهده برنیامده‌ایم.
صحیفه امام جلد۱۶ صفحه۲۱۱
.........................
امام المسلمین
امام خامنه ای(حفظه الله تعالی):
"با قرآن باید عجین شد؛
مفاهیم قرآنی مفاهیمی است برای زندگی؛
فقط معلومات نیست گاهی انسان
معلومات قرآنی اش خوب است
اما از قرآن در زندگی او هیچ اثری نیست!..
همانطور که ازیکی از زوجات مکرمه‌ی پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
وقتی درباره‌ی اخلاق پیغمبر پرسیدند،
ایشان در جواب گفتند که«کان خلقه القرآن»
اخلاق او قرآن بود؛
یعنی قرآن مجسم بود.
این باید درجامعه‌ی ما تحقق پیداکند"
............................
سؤالی از محضر مبارک
حضرت آیت الله العظمی بهجت
(رضوان الله تعالی علیه)
*کسی است که می‌گوید
علاقه‌ای به خواندن قرآن ندارم،چه‌کارکنم؟
جواب:زیاد صلوات بفرستد؛
علاقه دارد یا ندارد؟
صلوات بفرستد،همان هدایتش می کند.
...........................
علامه حسن زاده آملی(رضوان الله تعالی علیه):
آقا! ذکر می­خواهید، یکی از اسماء قرآن
ذکر است، ذکر همان قرآن است
البته دقت داشته باشید چطور برای درس وقت معیّن دارید، برای قرآن هم همینطورباشد،
یک درس را قرآن قراردهید،
درپیشگاهش به درس بنشینید؛
استاد هم خدا باشد.
صراط سلوک/ ص 34

آیت الله العظمی قرهی(حفظه الله تعالی و روحی له الفداء):

"در روایتی است که روزی اَنَس از راه رسید،

حضرت صادق القول و الفعل علیه السّلام به او فرمودند:

کاخ عجیب، معظّم و خیلی عالی را در بهشت دیدم که تصوّر کردم این قصر متعلّق به انبیاء است،

پرسیدم: این قصر از آن کیست؟

گفتند: انس.

خیلی خوشحال شدم، داشتم برمی گشتم که یک دفعه رعد و برق عظیمی زد

و تمام کاخ سوخت و ذغال شد!

حضرت فرمودند: انس! مگر تو چه کردی؟!

گفت: آقا! خاک بر سرم کردم! شما دیشب چه موقع این مطلب را دیدید؟

حضرت فرمودند: نزدیک به نیمه شب.

گفت: همان است، دیشب همسرم با مادرم جرّ و بحث داشت و من بر سر مادرم داد زدم

که بس است و این گونه خودم را بیچاره کردم.

جوانان عزیز! ما که باختیم امّا شما بدانید که راه معرفت بالله،

همین برّ به والدین است.

راه معرفت بالله، همین احترام و دست بوسی پدر و مادر است.

راه معرفت بالله، همین رسیدگی به آن ها قبل از تقاضای آن هاست.

ما همه بیچاره ایم؛ چون نفهمیدیم و رموز را به ما یاد ندادند.

کلید بندگی، برّ به والدین است.

رضای خدا، به رضای پدر و مادر است و وقتی خدا راضی شد،

معرفت خود را هم مرحمت می کند."

منبع:

کتاب دو گوهر بهشتی( پدر و مادر)، ص 58 و 59

استاد قرائتی(دامت برکاته):
الان در کشورها، دنیا و استکبار فقط دنبال ولایت فقیه هستند.
وگرنه جمهوری اسلامی در دنیا خیلی داریم.
الان بمباران 8 ساله ما به خاطر ولایت فقیه بود.
ما اگر دست از ولایت فقیه برداریم آمریکا به ما دست می‌دهد.
ولایت فقیه لبه تیز حربه هاست.
چون این حق است:
«وَ یُجادِلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» سوره مبارکه کهف/آیه شریفه 56
جایی که آنها حساس هستند ما حق هستیم.
هرجا آنها گفتند: نه، ما باید بگوییم: آره. چون آنها روی حق حساس هستند...

*****

«وَ مَا نُرْ‌سِلُ الْمُرْ‌سَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِ‌ینَ وَمُنذِرِ‌ینَ

وَ یُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ  وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ مَا أُنذِرُ‌وا هُزُوًا»

سوره مبارکه کهف/آیه شریفه 56

*****

منبع

استاد انصاریان(حفظه الله تعالی):

"عارف بزرگوار، مرحوم حاج شیخ محمود یاسرى که بارها براى استفاده معنوى به محضر او مشرف شدم، مى‏فرمودند:
در محل ما مردى زندگى مى‏کرد که به حسنات اخلاقى آراسته بود
و داراى یک زندگى سالم و با نشاط بود، تنها چیزى که او را رنج مى‏داد نداشتن اولاد بود.
سال‏ها به پیشگاه مقدس حضرت حق ناله کرد تا خداوند مهربان پسرى به او عنایت کرد.
از این نعمت بسیار دلشاد شد، هفت بهار از عمر طفل گذشت،
او را به مدرسه فرستاد، تا سال چهارم دبستان را طى کرد.
این پسر براى خانواده هم چون چراغ روشنى بود که پدر و مادر در کنارش فوق‏ العاده در خوشحالى بودند، ولى دست تقدیر آن طفل را به آستانه مریضى کشید.اطباى زمان از علاجش عاجز شدند. کودک در سن بین یازده و دوازده از دنیا رفت و او را در ابن بابویه نزدیک مرقد شیخ صدوق دفن کردند. پدر بر اثر شدت علاقه به فرزند، یکى از قاریان قرآن را براى قرآن خواندن جهت شادى روح طفل اجیر کرد.
پدر هر روز کنار مرقد فرزند مى‏رفت، ساعتى را بر سر خاک طفل مى‏گریست سپس برمى‏گشت.
یک روز وقتى به سر قبر فرزند رفت قارى قرآن به او گفت:
شب گذشته فرزندت را به خواب دیدم، گفت: به پدرم بگو: در مدرسه یک خودنویس از یکى از بچه ‏ها گرفتم، نه آن را به او دادم و نه پولش را و اکنون به خاطر آن قلم مورد مؤاخذه ‏ام، مرا نجات بده.
پدر از شنیدن این خواب فوق ‏العاده ناراحت شد به سرعت به تهران آمد و به مدرسه کودک رفت
و از مدیر مدرسه تقاضا کرد طفلى را که با فرزندش دوست بوده
و خودنویس به کودکش داده معرفى کند، طفل معرفى شد، پدر صاحب قلم را خواستند
و از حق آن قلم، کودک خویش را پاک کرد، تا در آخرت از مؤاخذه راحت شود!!
آرى، طبق فرهنگ با کمال اسلام حق الناس ارتباطى به ایام تکلیف ندارد، بلکه از هر زمان انسان دست به مال مردم ببرد، حق مردم بر عهده‏ اش تعلق مى‏گیرد، اگر در ایام کودکى ولىّ آدمى مال مردم را به مردم برگرداند انسان از حق مردم پاک مى‏شود و اگر خود آدمى در همان ایام یا ولىّ انسان اقدام به برگرداندن حق نکرد، وقتى انسان به تکلیف رسید واجب است دینى که بر عهده ‏اش آمده ادا کند، اسلام هیچ‏گونه رضایت به بودن مال مردم نزد انسان ندارد،
چه نیکوست مسلمان از ابتدا تا آخر عمر خود را گرفتار حق‏ الناس نکند."

*****

منبع: کتاب عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)جلد7


آیت الله العظمی بهجت(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف):
(و بدانید که) در وقتی (که) ما خلوت کردیم (خداوند) مطّلع است،
وقتی جلوی مردم هستیم مطّلع است،حرف می زنیم مطّلع است، ساکتیم مطّلع است.
همین که شخص مطّلع شد _ صاحب این خانه، صاحب این عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک،
به تمام نوایا مطّلع شد، آنچه که نیّت کرده و می کند، آنها را هم مطّلع است؛
بلکه نیّت خیر را می نویسد، نیّت شرّ را نمی نویسد تا شرّ محقّق نشده،
شرّ هم که محقّق شد، یک مقدار صبر می کند تا ببیند توبه می کند یا نه،
بر می گردد یا نه؟ _ کار تمام است.
مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطّل نباشد،
همه چیز را تا به آخر می فهمد، (که) چه باید بکند و چه باید نکند،

از چه منتفع می شود و از چه متضرّر می شود، (خداوند) ما را می بیند.
(آیا) می توانیم (با اینکه) سر سفره او نشسته ایم، با همدیگر نزاع بکنیم؟
(مثلا) آن غذا را من جلوتر دیدم، من باید بخورم؛ او می گوید من اوّل این را برداشتم،
من باید این غذا را بخورم، سر این دعوا بکنیم و مقابله بکنیم؟
تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره ی کریم نشسته اند،
او هم می بیند.
دستور هم معلوم است که چیست، (خداوند) از چه خوشش می آید، از چه بدش می آید:
از آزار به غیر حقّ بدش می آید؛ از احسان به حقّ در جایش خوشش می آید، همه اینها را می داند
و ما هم می دانیم که او این دستور را داده و اینها را می داند و می بیند،
آیا این کار(ها) را می کنیم؟
آدم جلوی یک نفر آدم عادی هر گونه معصیّت نمی کند، با اینکه شخص عادی است،
شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من (کاری کند) ، اما همینقدر به من بدبین می شود،
با من بد می شود، یک وقتی اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه می کند.
اما خدا که این جور نیست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و می داند
«چه کسی می داند و چه کسی نمی داند»، همه اینها را می داند.
(آیا) جلوی او می توانیم مخفی بکنیم، یا نه آشکار کنیم طوری نمی شود، نمی تواند کاری بکند،
آیا این جور است؟ (آیا) هیچ فایده برای ما دارد، (آیا) می توانیم مخفی کنیم؟
انسان یا غیر انسان مکلّف، به جایی شقاوتش می رسد که اصلا این مطالب کانّه به گوشش نخورده
که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است.
قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد،
یک همچنین (خدایی است).
منبع:
کتاب برگی از دفتر آفتاب/ص 178 ، 179 ، 180



استاد قرائتی(دامت برکاته):
درباره‌ی مال و جمال حدیث داریم، اگر کسی انتخاب همسرش به خاطر مال او باشد،
این شرک است.
جوانی ایستاده بود، به او گفتم: چرا داماد نمی‌شوی؟ بغل دستی‌اش گفت:
آقای قرائتی ایشان مدّت هاست می‌خواهد داماد شود، منتها دنبال دختری می‌گردد که پدرش پیر باشد، میلیاردر باشد، دودفعه هم سکته ناقص کرده باشد، که وقتی عقد را بست، یک ارثی از پدر زن گیر این بیاید. من گفتم: جوانی که امیدش به ارث پدر خانمش است، این جوان مثل پسر نوح است. پسر نوح که می‌گویم بد بود، به خاطر این است که می‌گفت:
«سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ»
(سوره مبارکه هود/آیه شریفه 43)

پدرش گفت: ایمان بیاور وگرنه غرق می‌شوی! گفت: «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی» سر کوه می‌روم. «یَعْصِمُنی» کوه مرا حفظ می‌کند. این هم می‌گوید: «سَآوی إِلى» به ارث پدرزن پناه می‌برم. یعنی کسی که تکیه گاه «دُونِ اللَّهِ» داشته باشد، این شرک است. دویست و یک مرتبه «دُونِ اللَّهِ» و «دُونِهِ» در قرآن است. یعنی هرکس به جای ایمان به خدا، به چیز دیگری تکیه کند، شرک است...
***********
«قَالَ سَآوِی إِلَىٰ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّ‌حِمَ ۚ
وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَ‌قِینَ
»

(سوره مبارکه هود/آیه شریفه 43)
**********
منبع



امام جواد علیه السلام می فرماید:

«القصد الی الله تعالی بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال»

می فرماید:راه خدا را شروع کردن از قلب رساننده تر است، میانبرتر است از اینکه جوارح را به زحمت بیاندازی. یعنی چی؟ یعنی یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند. خیلی حرفِ بزرگی است، من مومنی را می شناختم که آقا انقدر این تلخ بود، که الان یادش می افتم بی اختیار برایش رحمت می فرستم اما باور کنید کامم تلخ می شود، چون می رفت تو مسجد تمام نوافل، تمام مستحبات، سر راهش هر جا یک هیئتی بود یک سری می زد، خانه که می آمد انگار اژدها وارد شده، از دم در فریاد شروع می شد، چرا در این روغن باز است؟، چه قدر به شما بگویم، کی شما آدم می شویر؟! فکر می کرد خودش ملائکه است، وقتی مُرد زن و بچه اش آرام شدند.

اینجوری که آدم به خدا نمی رسد،مگر اسباب بازی است؟ هی هزار رکعت نماز بخوان بعد هم برو داد بزن، نه از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی.

می خواهد برود جمکران، حالا با مادرش هم بحثش شده است، دوستانش هم دم در هستند، مادرش همینجوری نگاهش می کند، مادری که اینقدر زحمتش را کشیده است شبها نخوابیده است، حالا این جوان عصبانی شده است، خداحافظی هم نمی کند، خیلی خب این کار را کردی؟ خیلی معذرت می خواهم من را ببخشید، آدم باید خیلی احمق باشد فکر کند از مادر خداحافظی نکند، امام زمان به او نگاه کند، این آدم باید برایش دعا نوشت، دعا هم درستش نمی کند، چون می گوید لکل شیء دواء الا الحماقه. حماقت درمان ندارد، احمق احمق است دیگر، منتهی بعضی احمق ها عمدا احمق می شوند آنها درست نمی شوند، اگر عمدی نباشد درست می شود.

«القصد الی الله تعالی بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال»

ببین یک خشم فرو خوردن تو را زودتر می رساند تا اینکه هزاز رکعت نماز بخوانی، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند..

این دین، دین ماست و منافاتی هم با بقیه چیزها ندارد، امیرالمومنین علیه السلام امام العارفین است، امام المتقین است، ازهمه بیشتر نماز می خوانده است، عبادت می کرده است، این را که می دانید، و الله العظیم اینها به این معنا نیست که ما زیر آب این چیزها را بزنیم، اینها به این معنا است که از اینجا باید شروع کنیم، از این باطن کارها را شروع کنیم و پیش برویم ان شاء الله.

"آیت الله فاطمی نیا(حفظه الله تعالی)

منبع


امام المسلمین امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"یک نکته‌ی دیگر این است که ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ من این مسئله را، بخصوص به دوستان و برادران محترم خودمان در مشاغل گوناگون سیاسی و دولتی و غیر دولتی و مانند اینها تأکید میکنم؛ از ادبیّات دشمن استفاده نکنید. دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانه‌رو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است، فلان جریان تندرو است، فلان جریان میانه‌رو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بنده‌ی حقیر هستم. میانه‌رو حرف قشنگی است امّا اسلام این‌جوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را.
اسلام، طرف‌دار میانه و طرف‌دار «وسط» است: وَ کَذلِکَ جَعَلنٰکُم اُمَّةً وَسَطًا.(1)امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی‌ٰ هِیَ الجادَّة؛(2) این نهج‌البلاغه است. راه میانه یعنی راه مستقیم، راه جادّه. اگر از این راه مستقیم منحرف شدید -چه به این طرف و چه به آن طرف- این غیر میانه است. پس در مقابل میانه‌رو تندرو نیست؛ در مقابل میانه‌رو منحرف است. آن کسی میانه‌رو نیست که منحرف از راه و منحرف از جادّه است؛ امّا در جادّه، بعضی‌ها تندتر میروند و بعضی‌ها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی‌ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(3) جلوتر بروید. آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور میگویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم‌تر و پایدارترند؛ حزب‌اللّهی‌ها را میگویند تندرو. میانه‌رو [هم‌] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانه‌رو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانه‌رو کسی است که در مقابل خواسته‌های آنها تسلیم است. حالا چه کسی در مقابل آنها تسلیم است؟ خوشبختانه خودشان هم اعتراف دارند و میگویند در ایران میانه‌رو نداریم، همه تندروند. این حرف حرف درستی است؛ در ملّت ایران هیچ‌کس طرف‌دار وابستگی به اینها نیست. گاهی غفلت میشود، لغزش به‌وجود می‌آید و بعضی اشتباه میکنند، امّا قاطبه‌ی ملّت ایران طرف‌دار انقلابند، دنباله‌روِ انقلابند و پافشاری بر انقلاب میکنند؛ آنها به این میگویند تندرو. چرا ما تکرار کنیم حرف آنها را؟ به داعش هم میگویند تندرو؛ داعش تندرو است؟ داعش منحرف است؛ منحرف از اسلام است، منحرف از قرآن است، منحرف از صراط مستقیم است. ما به این معنا تندرو نداریم. توجّه کنند ادبیّاتی که دشمن به کار میبرد و معنای خاصّی را که در نظر دارد ما تکرار نکنیم."
متن کامل بیانات در دیدار مردم نجف‌ آباد
۱۳۹۴/۱۲/۰۵

متن کامل بیانات در دیدار مردم نجف آباد-نسخه تلفن همراه
۱۳۹۴/۱۲/۰۵

*************
پی نوشت:
1)سوره‌ی مبارکه بقره، بخشی از آیه‌ی شریفه ۱۴۳؛ «و بدین‌گونه شما را امّتی میانه قرار دادیم ...»
2) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۶
3) سوره‌ی مبارکه حدید، بخشی از آیه‌ی شریفه ۲۱؛ «[برای رسیدن‌] به آمرزشی از پروردگارتان، بر یکدیگر سبقت جویید ...»


خداوند در بیابان ها به حیوانات روزی می دهد. حیواناتی که هیچ نمی دانند فردا چه دارند
و برای خوردن، چه گیرشان خواهد آمد و نمی دانند کجا خواهند خوابید.
خدا به آنها روزی می دهد، آیا به ما نخواهد داد؟
راهی جستجو میکنیم که یا حرام است یا مشتبه یا ما را از تجارت های عالی
و از ورود به «مقامات سلمانی» باز می دارد!
از این کارهای خودمان چه بکنیم؟
از دست خودمان به کجا شکایت بکنیم؟!

" آیت الله العظمی بهجت اعلی الله مقامه الشّریف.

 آی مردم ! آی مردم! علی(علیه السّلام) از دنیاتون سیره
آی مردم ! آی مردم! علی(علیه السّلام) بی زهرا(سلام الله علیکِ) میمیره

آی مردم ! آی مردم! آخر کارم رسیده
آی مردم ! آی مردم! مرگ دلدارم رسیده

آی مردم ! آی مردم! اجر پیغمبر ادا شد
آی مردم ! آی مردم! همه ی هستیم فدا شد

آی مردم ! آی مردم! غم و دردم بی شمارست
بعد از! این بعد ! از این آسمونم بی ستارست....


آی مردم ! آی مردم! شما زهرا(سلام الله علیکِ) و نشناختید
آی مردم ! آی مردم! با گل یاسم نساختید

آی مردم ! آی مردم! کدوماتون اهل دردین
آی مردم ! آی مردم! خونم و ویرونه کردین

آی مردم ! آی مردم! گلم و با غم سرشته
رو لوح، قلبم از ازل زینب(سلام الله علیکِ) نوشته

آی مردم ! آی مردم! من غلام شاه عشقم
سرمست عباس(علیه السّلام) و عبد بانوی دمشقم

آی مردم ! این بی بی، آبروی عالمینه...


پخش و دریافت مداحی-صوتی

پخش و دریافت گلچین مداحی-صوتی

پخش و دریافت کلیپ تصویری مداحی

پخش و دریافت نسخه تلفن همراه گلچین مداحی-صوتی (با فرمت 3gp)

**********
مداحی حاج محمد رضا طاهری و حاج محمود کریمی

علامه فاطمی نیا(حفظه الله تعالی):
جوانان خوبی داریم؛
گل سرسبد هستند ولی عاق والدین اند!
این رمز است؛ خدا مرحمت کرد، (نکته ای را) از سوره مریم به دست اوردم
منّت سرتان نمیگذارم در هیچ تفسیری نیست.
این نکته را به خاطرتان بسپارید؛
از زبان حضرت عیسی(علیه السّلام) میفرماید:
«وَ بَرًّ‌ا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارً‌ا شَقِیًّا»
درباره حضرت یحیی(علیه السّلام) میفرماید:
«وَ بَرًّ‌ا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارً‌ا عَصِیًّا»
این دو فرق بسیاری با هم دارند...
میفرماید که خداوند، من را نسبت به مادرم مهربان قرار داده؛
من جبّار شقیّ نیستم.
این نیکوکاری با جبّار شقی بودن چطور میسازد؟
- بله میسازد!
بعضی جوانان نیکوکار هستند نسبت به مادر،
ولی از آن طرف هم جبّار شقیّ هستند!

(برای مثال) زنگ میزنند میگویند مادر حالش بده (فرزند میگوید) الهی بمیرم وایی!
ماشین میگیره زود میاد خونه
- مامان الهی بمیرم چه شده؟
میگن قلبش ناراحته... سریع مادرش را میبرد دکتر رو و گریه میکنه و...
این برّ به والدین است که این کار را میکند؛
نیکوکار است که این کار را میکند دیگر.
بعد که برده دکتر معاینه کردند دکتر دوا داده و...
بعد که میاد منزل؛ به خواهرش میگوید - مامان دواش رو خورد ظُهری؟!!
میگه نه مثل اینکه یادش رفت.
- یادش رفت؟!
اوهوی پیرزن میمیریا!!
پس تو دیشب داشتی گریه میکردی، برو دستش رو ببوس بگو مادرجان!
این دواها مهم است
بگذار یه لیوان آب بیاورم بخوری.
خیلی زیباست قرآن؛
ممکن است آدم نیکوکار باشد،
در عین حال جبّار شقیّ هم بشود!!

یک جوان در بستگان ما برای مادرش یک پارچه برده بود؛
سر این پارچه، نزدیک شد که این مادر بمیرد!
حالا این مادر، پارچه را گرفته بود و داده بوده به یکی از عروس هایش.
این جوان فهمیده بود؛ حالا شاید قریب به این عبارت باشد
-ما داده بودیم تو بپوشی!
آقا زهر مار کرد! گفتم ای کاش این احسان رو نمیکردی
این زن مشرف به موت شد با این کارت و... .
فرق شقیّ با عصیّ در دو آیه فوق الذّکر
این هم در هیچ تفسیری نیست
قدر بدانید. در مورد حضرت یحی(علیه السّلام) میفرماید:
«وَ بَرًّ‌ا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارً‌ا عَصِیًّا»
نیکوکار است به مادر، پدرش؛ و جبّار عصیّ یعنی جبّار گنهکار نیست.
از زبان حضرت عیسی(علیه السّلام) در مورد حضرت مریم(سلام الله علیها) میفرماید:
«وَ بَرًّ‌ا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارً‌ا شَقِیًّا»
(مرا) نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار شقیّ نیستم.
این دو چه فرقی دارند با هم؟!
*فرقشان این است که کسی که پدر و مادر، هر دو را دارد
این اگر عاق والدین بشود،
پدر و مادر پشتیبان یکدیگر میشوند.
- مادر میگوید چقدر این پیرمرد را اذیت میکنی
نمیترسی از خداوند مگر پدرت نیست!
یا اگر مادر را اذیت کند؛
- پدر به او میگوید
مادرت هست چرا اینکار را کردی؟!
پدر و مادر هستند پشتیبانی یکردیگر را میکنند
اما اگر مادر باشد ولی شوهر نداشته باشد؛
این مادر را اگر خدایی نکرده کسی اذیت کند از عصیّ بالاتر است!
شقیّ میشود!!!
شقاوت!
در زن تنها میفرماید:
«وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارً‌ا شَقِیًّا»
در پدر و مادر هردو هستند میفرماید:
«وَ لَمْ یَکُن جَبَّارً‌ا عَصِیًّا»."

*********************
«وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا»
آیه شریفه 32 - سوره مبارکه المریم

«وَ بَرًّ‌ا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارً‌ا عَصِیًّا»

آیه شریفه 14 - سوره مبارکه المریم

********

(متن پیاده شده از صوت، تلخیص شده میباشد و اگر اضافات یا کاستی جایی وجود دارد،

از جانب ماست.)

صوت متن پیاده شده فوق الذّکر

پخش و دریافت کلیپ تصویری