قال مولانا ابوجعفر محمّد بن علی التقی الجواد علیهماالسّلام: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» «هر کس به گویندهای گوش فرادهد پس به تحقیق او را عبادت کرده است. پس اگر آن ناطق از طرف خدا سخن بگوید شنونده خدا را پرستیده و اگر آن ناطق از زبان ابلیس سخن گوید شنونده ابلیس را عبادت کرده است.» پس ما باید دقت کنیم که به سخن چه کسی گوش فرامیدهیم. خواندن کتاب هم همین حکم را دارد. زیرا خواندن کتاب هم گوش دادن به یک سخن است و به اصطلاح وجودِ کتبی همان سخن است. باید بدانیم که کتابی که میخواهیم بخوانیم از زبان چه کسی است؟ اگر نویسنده از طرف خداست و سخن حق میگوید خواندن ما عبادت میشود و اگر از طرف شیطان است گوش دادن و مطالعه ما شیطانپرستی میشود. این رهنمودی است که معیاری را برای گوش دادن به سخن دیگران یا مطالعه افکار دیگران به ما نشان میدهد.
ممکن است سؤال شود: در جایی که نمیدانیم گوینده از طرف خداست یا شیطان چه کنیم؟ در پاسخ گفته میشود: در این مواقع احتیاط کردن و پرهیز از امور مشکوک بهتر است (الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة). مسلّم است که باید فکر خویش را در برابر مشکوکات کنترل کرد تا چه رسد به آن مواردی که غلط و باطل بودن آن قطعی است....
بار دیگر روایت را مرور میکنیم. بر اساس این نقل حضرت میفرماید: مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ «کسی که به ناطقی گوش فرادهد به تحقیق او را عبادت کرده است.» قبل از هر چیز شما باید روی این نکته فکر کنید که امام معصوم درباره گوش فرادادن به یک سخن چهقدر سخت گرفتهاند تا جایی که میفرماید گوش دادن به سخن یک گوینده، پرستش اوست. آیا مقصود این است که انسان به سخن هر کسی گوش فرادهد واقعا پرستش آن گوینده محسوب میشود، یا اینکه امام علیهالسّلام در مقام بیان اطلاق نیست بلکه میخواهد بگوید چنین توانی در سخن هست که یک کسی را از کفر به ایمان یا از ایمان به کفر بکشاند، و در اصطلاح امروزی این پتانسیل در صحبت، مکالمه، گفتوگو و دیالوگ وجود دارد؛ نه اینکه هر کسی هر سخنی گفت و دیگری شنید، شنونده گوینده را پرستش کرده است، و اگر به چند گوینده گوش فرادهد چند معبود داشته و مشرک خواهد بود. این کلام میخواهد به ما هشدار دهد که مراقب باشید گوش فرادادن به یک سخن ممکن است شما را به کفر بکشاند و این حقیقتی است که تجربه آن را زیاد نشان داده است.
بنده شخصا مواردی را سراغ دارم که اگر بگویم شاید شما تعجب کنید ولی چنین حقیقتی هست و انسان گاه چنان تحت تأثیر یک افکاری قرار میگیرد که شاید پیش از این تأثیر خودش هم باور نمیکرد چنین تأثیری را بپذیرد. ولی سخن میتواند چنین اثری داشته باشد. مطالعه کتابهای مضر میتواند مؤمنی را کافر، منکر خدا و منکر دین کند؛ میتواند فردِ انقلابی را ضد انقلاب کند. مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ در حقیقت میخواهد بفرماید: مراقب باشید! شما در معرض پرستش هستید. ممکن است کار شما به آنجا برسد که پرستشگر غیر خدا شوید. حضرت در ادامه میفرماید: وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیس؛ «و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید به تحقیق ابلیس را پرستش کرده است.»
شاید به نظر ما اینگونه تعابیر قدری
شاعرانه به نظر آید و از خود بپرسیم سخن گفتن از زبان ابلیس به چه معناست؟
ما که نمیدانیم ابلیس به چه زبانی سخن میگوید. اصلا زبان ابلیس تا چه اندازه در ما اثر دارد؟ نفوذ شیطان خود یکی از مسائلی است که شاید اهمیت پرداختن به آن کمتر از اهمیت برخی از فروع فقهی نباشد. قرآن کریم میفرماید:
«وَ کَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَ الْجِنِّ»(1) «این چنین براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن گماشتیم.» این آیه قرآن است که میفرماید: ما برای هر پیغمبری دشمنی قرار دادیم. آن دشمن
کیست؟ تنها یک نفر نیست، بلکه دشمن هر پیغمبری، یک عده از شیاطین هستند. در
این آیه شریفه ابتدا از شیاطینی انسانی نام میبرد و بعد شیاطینی از جنس
جنّ که ابزار کارشان سخنهای تزیین شده و قشنگ است؛ سخنانی زیبا، اصطلاحاتی
جدید، ترکیبات جدید ادبی، اشعار نو و کهنه، حرفهایی نوساخته و پرداخته؛
حرفهای قشنگی که انسان طبیعتا دوست دارد آنها را بشنود. خلاصه زُخْرُفَ
الْقَوْلِ؛ «سخنان آراسته». بعد میفرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ »؛ «واگر پروردگار تو میخواست آنها چنین نمیکردند.»
این اراده خداست. خدا میخواهد زمینه برای انتخاب و امتحان فراهم شود. بعد میفرماید:
«وَ لِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ»(2) «تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند به آن [سخنان] بگراید.»
"حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)
*********************
(1) «وَ کَذَٰلِکَ
جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَ الْجِنِّ
یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا
وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْتَرُونَ» ﴿١١٢﴾
آیه شریفه 112 - سوره مبارکه انعام
(2) «وَ لِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ» ﴿١١٣﴾
آیه شریفه 113 - سوره مبارکه انعام
********************
قال مولانا ابوجعفر محمّد بن علی التقی الجواد علیهماالسّلام:
«مَنْ
أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ
اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ
وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ»
تحف العقول عن آل الرسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جامعه مدرسین، ص456
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ
عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ:
«الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ
فِی الْهَلَکَةِ
وَ تَرْکُکَ حَدِیثاً لَمْ تُرْوَهُ خَیْرٌ مِنْ
رِوَایَتِکَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصِهِ»
اصول کافى جلد 1 صفحه: 63 روایة: 9
********************
(با کمی تلخیص)