نور علی نور

درباره بلاگ
نور علی نور

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ»﴿٤٤﴾
آیه شریفه 44 - سوره مبارکه زخرف
و بى‌گمان این [قرآن‌]
براى تو و براى قوم تو تذکرى است،
و به زودى[در مورد آن‌]بازخواست خواهیدشد
(که با قرآن چه کردید؟)
**************
قالت مولاتی فاطمة الزهراء سلام الله علیها:
«حُبِّبَ اِلیَّ مِن دنیاکُم ثلاث،
تلاوَتُ کتاب اللّه
والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّه
وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه»
.............................
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه):
فرزندم!
با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو
اگرچه باقرائت آن؛
و راهی از آن به سوی محبوب بازکن
و تصوّر نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد
که این وسوسه شیطان است.
آخر، این کتاب از طرف محبوب است
برای تو و برای همه کس،
و نامه محبوبْ محبوب است
اگرچه عاشق و محبْ مفاد آن را نداند
و با این انگیزه حبّ محبوب
که کمال مطلوب است به سراغت آید
و شاید دستت گیرد.
ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه اینکه
قرآن کتاب ما است به سجده رویم
از عهده برنیامده‌ایم.
صحیفه امام جلد۱۶ صفحه۲۱۱
.........................
امام المسلمین
امام خامنه ای(حفظه الله تعالی):
"با قرآن باید عجین شد؛
مفاهیم قرآنی مفاهیمی است برای زندگی؛
فقط معلومات نیست گاهی انسان
معلومات قرآنی اش خوب است
اما از قرآن در زندگی او هیچ اثری نیست!..
همانطور که ازیکی از زوجات مکرمه‌ی پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
وقتی درباره‌ی اخلاق پیغمبر پرسیدند،
ایشان در جواب گفتند که«کان خلقه القرآن»
اخلاق او قرآن بود؛
یعنی قرآن مجسم بود.
این باید درجامعه‌ی ما تحقق پیداکند"
............................
سؤالی از محضر مبارک
حضرت آیت الله العظمی بهجت
(رضوان الله تعالی علیه)
*کسی است که می‌گوید
علاقه‌ای به خواندن قرآن ندارم،چه‌کارکنم؟
جواب:زیاد صلوات بفرستد؛
علاقه دارد یا ندارد؟
صلوات بفرستد،همان هدایتش می کند.
...........................
علامه حسن زاده آملی(رضوان الله تعالی علیه):
آقا! ذکر می­خواهید، یکی از اسماء قرآن
ذکر است، ذکر همان قرآن است
البته دقت داشته باشید چطور برای درس وقت معیّن دارید، برای قرآن هم همینطورباشد،
یک درس را قرآن قراردهید،
درپیشگاهش به درس بنشینید؛
استاد هم خدا باشد.
صراط سلوک/ ص 34

امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
بدانید هر قدمی که برمیدارید، هر ذره‌‌ی کاری که انجام میدهید، هر دلسوزی ای که میکنید،
هر تلاشی که میکنید، پیش خدای متعال محفوظ است؛
حالا منِ شخصی یا منِ نوعی بدانم یا ندانم، تشکر بکنم یا نکنم.
آنچه که شما از حسنه و خیر و با نیتِ خوب انجام میدهید، پیش پروردگار عالم محفوظ است.
قرآن میفرماید: «انّ الله شاکر علیم»(۱)
خدای متعال، هم شکرگزار است، هم آگاه است.
حالا ممکن است امثال بنده ندانیم شما مثلاً چقدر در آن وقت اضافىِ بیش از وظیفه‌‌ی کاریتان،
در دفتر یا در مرکز کاری نشستید، صرف وقت کردید، اعصاب گذاشتید و مایه گذاشتید؛
طبعاً وقتی ندانستیم، تشکر هم نمیکنیم؛
اما لحظه‌‌‌‌ لحظه‌‌ها از دید کرام‌‌ الکاتبین و ضبط کنندگان حوادث
- که «انّا کنّا نستنسخ»(۲) خدای متعال همه‌‌ی کارهای ما را استنساخ میکند،
یعنی دانه‌‌دانه‌‌اش و ذره‌‌ذره‌‌اش نسخه‌‌برداری میشود - مخفی و پنهان نخواهد بود.
بیانات در دیدار رئیس‌جمهوری و اعضای هیأت دولت‌
۱۳۹۱/۰۶/۰۲

*****************
(۱)«إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ  فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا
وَ مَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ»
﴿١٥٨﴾

آیه شریفه 158 - سوره مبارکه بقرة
(۲)«هَـٰذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ  إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» ﴿٢٩﴾
آیه شریفه 29 - سوره مبارکه جاثیة

امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"عزیزان من! بدانید که هیچکدام از ما مصون و معصوم از بروز فساد نیستیم؛ حتی انسانهای صالح و انسانهای مؤمن که در آن روایت دارد: «والمخلصون فی خطر عظیم»(1). وقتی که مخلصین در خطرند، تکلیف ما معلوم است دیگر! دائم باید مراقب خودمان باشیم. فساد گاهی از یک نکته کوچک شروع میشود، بعد در انسان توسعه پیدا میکند و متسرّب میشود. یک وقت انسان احساس میکند که یا رفته است، یا در شُرف رفتن است؛ آن وقت تصمیم‌گیری هم مشکل میشود. خدای نکرده در هنگامی که انسان بفهمد بیماری نفوذ کرده، دیگر تصمیم‌گیری هم سخت میشود. باید مراقب بود؛ این مراقبت همان چیزی است که همه ادیان و سرتاسر قرآن و نهج‌البلاغه متوجه به آن است؛ یعنی همان تقوا. این که میبینید امیرالمؤمنین در دوران حکومت خود این همه به تقوا امر میکند - که شاید کمتر موضوعی در نهج‌البلاغه به قدر تقوا مورد تأکید قرار گرفته است - همچنین در دعاها و روایات چقدر از خدا تقوا خواسته شده است و نیز در فرمایشهای امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه آن همه درخصوص رعایت تقوا تذکّر داده شده است، به خاطر همین است که تقوا «حصار» است. تقوا، یعنی همان مراقبت دائمی شما از خودتان. این حصاری است به گرد شما. مبادا بگذارید این حصار شکسته شود..."
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس
۱۳۷۸/۰۳/۱۰

**********
1) المراقبات، ج 1، ص 150

امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"در خاتمه، نکته‌ای را هم یادآور میشوم: این کارهایی که جوانان میکنند، کوچک نیست. همین درس خواندنی که من میگویم، همین کار تحقیق، همین کار هنری، همین کار ورزشی، اینها کارهای کوچک نیست. من خواهش میکنم کسی که این کارها را انجام میدهد، تصوّر نکند که کارش کوچک است؛ نه. همین کار در مجموعه کلان کشور، به یک عنصر تعیین کننده تبدیل میشود. فرضاً هنرمندی به تنهایی تصمیم میگیرد که یک کار هنری برجسته ارائه دهد. او نمیتواند بگوید که من یک کار فردی انجام میدهم؛ خودم تنها هستم و این کار کوچکی است؛ نه. شما کارتان را که خوب انجام دادید، اگر صد نفر دیگر مثل شما فکر کنند، همان اعتلای عظیم و همان کار بزرگ اتّفاق خواهد افتاد. عین همین مسأله، در باب ورزش است؛ عین همین مسأله، در باب درس خواندن و در باب تحقیق است؛ عین همین مسأله، در باب کارهای خاص جوانان است. این، درست مثل روز راهپیمایی است. اگر همه بگویند که حالا من یک نفر چه تأثیری دارم، این سیل عظیم میلیونی در روز بیست‌ودوم بهمن یا در نماز جمعه راه نمیافتد؛ اما هر کس احساس میکند که تکلیف خودش را انجام میدهد. من میخواهم تأکید و تکرار کنم که کار تک تک این جوانان - هر جا و در هر زمینه‌ای که کار میکنند؛ در زمینه قرآن، در زمینه معلومات، در زمینه معارف، در حوزه، در دانشگاه و در کتاب‌نویسی - کاری مهم است؛ همان کاری است که ان‌شاءالله کشور را به اعتلاء خواهد رساند."

بیانات در دیدار جمعی از جوانان
۱۳۷۷/۰۲/۰۷


یکى از اصحاب گوید به امام صادق علیه السّلام عرضکردم:

اندازه حسن خلق چیست؟

فرمود: «اینکه فروتنى کنى و خوش سخن باشى و برادرت را با خوشروئى برخورد کنی».

عنه عن ابن محبوب عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله علیه السّلام قال:

قُلْتُ لَهُ مَا حَدُّ حُسْنِ اَلْخُلُقِ

قَالَ «تُلِینُ جَنَاحَکَ‏ وَ تُطِیبُ کَلاَمَکَ‏ وَ تَلْقَى أَخَاکَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ‏».

(ترجمه از حاج سید جواد مصطفوی(ره))

به تعبیر علامه جوادی آملی(حفظه الله تعالی) در کتاب شریف مفاتیح الحیاة،

"...خوش رویی، خوش گویی و خوش رفتاری..."

مفاتیح الحیاة، ص336

*****************

منبع:

4 - عنه، عن ابن محبوب، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال:

قلت له: ما حد حسن الخلق؟

قال: «تلین جناحک، وتطیب کلامک، وتلقى أخاک ببشر حسن».

الأصول من الکافی، ج2، ص103

٥٨٩٧ ـ و « سئل الصادق( علیه‌السّلام ) ما حد حسن الخلق؟

قال : «تلین جانبک، و تطیب کلامک، و تلقى أخاک ببشر حسن».

من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 412

3070 قیل للصّادق علیه السّلام: ما حدّ حسن الخلق؟

قال:«تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقى أخاک ببشر حسن»

سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحار الأنوار، ج 2، ص 676

* ( معنى حسن الخلق وحده ) *

١ ـ حدثنا محمد بن موسى بن المتوکل ، قال : حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری،

عن أحمد بن محمد بن عیسى ، عن الحسن بن محبوب، عن بعض أصحابنا قال:

قلت لأبی عبد الله علیه‌السلام : ما حد حسن الخلق؟

قال : «تلین جانبک وتطیب کلامک وتلقی أخاک ببشر حسن».

معانی الأخبار، ج 1، ص 253

و سئل أبو عبدالله علیه السّلام ما حدّ حسن الخلق؟

قال : «تلین جانبک ، وتطیب کلامک ، وتلقی أخاک ببشرٍ حسنٍ»

عین الحیاة، ج1، ص 285

قال مولانا ابوجعفر محمّد بن‌ علی التقی الجواد علیهماالسّلام: «مَنْ أَصْغَى إِلَى‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» «هر کس به گوینده‌ای گوش فرادهد پس به تحقیق او را عبادت کرده است. پس اگر آن ناطق از طرف خدا سخن بگوید شنونده خدا را پرستیده و اگر آن ناطق از زبان ابلیس سخن گوید شنونده ابلیس را عبادت کرده است.» پس ما باید دقت کنیم که به سخن چه کسی گوش فرامی‌دهیم. خواندن کتاب هم همین حکم را دارد. زیرا خواندن کتاب هم گوش دادن به یک سخن است و به اصطلاح وجودِ کتبی همان سخن است. باید بدانیم که کتابی که می‌خواهیم بخوانیم از زبان چه کسی است؟ اگر نویسنده از طرف خداست و سخن حق می‌گوید خواندن ما عبادت می‌شود و اگر از طرف شیطان است گوش دادن و مطالعه ما شیطان‌پرستی می‌شود. این رهنمودی است که معیاری را برای گوش دادن به سخن دیگران یا مطالعه افکار دیگران به ما نشان می‌دهد.

ممکن است سؤال شود: در جایی که نمی‌دانیم گوینده از طرف خداست یا شیطان چه کنیم؟ در پاسخ گفته می‌شود: در این مواقع احتیاط کردن و پرهیز از امور مشکوک بهتر است (الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة). مسلّم است که باید فکر خویش را در برابر مشکوکات کنترل کرد تا چه رسد به آن مواردی که غلط و باطل بودن آن قطعی است....

بار دیگر روایت را مرور می‌کنیم. بر اساس این نقل حضرت می‌فرماید: مَنْ أَصْغَى إِلَى‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ «کسی که به ناطقی گوش فرادهد به تحقیق او را عبادت کرده است.» قبل از هر چیز شما باید روی این نکته فکر کنید که امام معصوم درباره گوش فرادادن به یک سخن چه‌قدر سخت گرفته‌اند تا جایی که می‌فرماید گوش دادن به سخن یک گوینده، پرستش اوست. آیا مقصود این است که انسان به سخن هر کسی گوش فرادهد واقعا پرستش آن گوینده محسوب می‌شود، یا این‌که امام علیه‌السّلام در مقام بیان اطلاق نیست بلکه می‌خواهد بگوید چنین توانی در سخن هست که یک کسی را از کفر به ایمان یا از ایمان به کفر بکشاند، و در اصطلاح امروزی این پتانسیل در صحبت، مکالمه، گفت‌وگو و دیالوگ وجود دارد؛ نه این‌که هر کسی هر سخنی گفت و دیگری شنید، شنونده گوینده را پرستش کرده است، و اگر به چند گوینده گوش فرادهد چند معبود داشته و مشرک خواهد بود. این کلام می‌خواهد به ما هشدار دهد که مراقب باشید گوش فرادادن به یک سخن ممکن است شما را به کفر بکشاند و این حقیقتی است که تجربه آن را زیاد نشان داده است.

بنده شخصا مواردی را سراغ دارم که اگر بگویم شاید شما تعجب کنید ولی چنین حقیقتی هست و انسان گاه چنان تحت تأثیر یک افکاری قرار می‌گیرد که شاید پیش از این تأثیر خودش هم باور نمی‌کرد چنین تأثیری را بپذیرد. ولی سخن می‌تواند چنین اثری داشته باشد. مطالعه کتاب‌های مضر می‌تواند مؤمنی را کافر، منکر خدا و منکر دین کند؛ می‌تواند فردِ انقلابی را ضد انقلاب کند. مَنْ أَصْغَى إِلَى‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ در حقیقت می‌خواهد بفرماید: مراقب باشید! شما در معرض پرستش هستید. ممکن است کار شما به آن‌جا برسد که پرستش‌گر غیر خدا شوید. حضرت در ادامه می‌فرماید: وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیس‏‏؛ «و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید به تحقیق ابلیس را پرستش کرده است.»

شاید به نظر ما این‌گونه تعابیر قدری شاعرانه به نظر آید و از خود بپرسیم سخن گفتن از زبان ابلیس به چه معناست؟ ما که نمی‌دانیم ابلیس به چه زبانی سخن می‌گوید. اصلا زبان ابلیس تا چه اندازه در ما اثر دارد؟ نفوذ شیطان خود یکی از مسائلی است که شاید اهمیت پرداختن به آن کمتر از اهمیت برخی از فروع فقهی نباشد. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ کَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَ الْجِنِّ»(1) «این چنین براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان‌هاى انس و جن گماشتیم‏.» این آیه قرآن است که می‌فرماید: ما برای هر پیغمبری دشمنی قرار دادیم. آن دشمن کیست؟ تنها یک نفر نیست، بلکه دشمن هر پیغمبری، یک عده از شیاطین هستند. در این آیه شریفه ابتدا از شیاطینی انسانی نام می‌برد و بعد شیاطینی از جنس جنّ که ابزار کارشان سخن‌های تزیین شده و قشنگ است؛ سخنانی زیبا، اصطلاحاتی جدید، ترکیبات جدید ادبی، اشعار نو و کهنه، حرف‌‌هایی نوساخته و پرداخته؛ حرف‌های قشنگی که انسان طبیعتا دوست دارد آن‌ها را بشنود. خلاصه زُخْرُفَ الْقَوْلِ؛ «سخنان آراسته». بعد می‌فرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ »؛ «واگر پروردگار تو می‌خواست آن‌ها چنین نمی‌کردند.»
این اراده خداست. خدا می‌خواهد زمینه برای انتخاب و امتحان فراهم شود. بعد می‌فرماید:
«وَ لِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ»(2) «تا دل‌هاى کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند به آن [سخنان‏] بگراید.»

در روایت پیش‌گفته آمده بود: مَنْ أَصْغَى إِلَى‏ نَاطِقٍ‏؛ « کسی که به گوینده‌ای گوش فرا داد.» اما تعبیر قرآن متفاوت است. قرآن می‌فرماید: «وَ لِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند به این سخنان دل می‌دهند نه این‌که به آن‌ها گوش می‌دهند. اشکال اصلی هم این است که در وجود جهان آخرت شبهه دارند. مهم‌ترین مسأله‌ای که انسان را به دام شیاطین می‌اندازد تردید در مسائل اخروی است. تردیدهایی از این قبیل که آیا واقعا آخرتی با این اوصافی که قرآن می‌گوید وجود دارد؟ واقعا ما تا ابد باقی خواهیم ماند؟ واقعا جهنمی آن چنان خطرناک وجود دارد؟ همین شبهه‌هاست که شیطان آرام آرام در ذهن جوان ایجاد می‌کند و به همین خاطر باید نسبت به این مسائل بیشتر اهتمام داشته باشیم. البته ابتدا باید خودمان ایمان‌مان را تقویت کنیم...
"حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)

*********************

(1) «وَ کَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا 

وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ  فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْتَرُونَ» ﴿١١٢﴾

آیه شریفه 112 - سوره مبارکه انعام


(2) «وَ لِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ» ﴿١١٣﴾

آیه شریفه 113 - سوره مبارکه انعام

********************

قال مولانا ابوجعفر محمّد بن‌ علی التقی الجواد علیهماالسّلام:

«مَنْ أَصْغَى إِلَى‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ

وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ»

تحف العقول عن آل الرسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جامعه مدرسین، ص456


مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ

عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ:

«الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَةِ

وَ تَرْکُکَ حَدِیثاً لَمْ تُرْوَهُ خَیْرٌ مِنْ رِوَایَتِکَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصِهِ»
اصول کافى جلد 1 صفحه: 63 روایة: 9
********************

منبع

(با کمی تلخیص)

یکی از علمای تبریز سید بزرگواری در نجف اشرف می گوید:
در مسجد سهله بعد از زیارت مقام حضرت حجة عجل الله تعالی فرجه الشرف در قلبم افتاد که اگر فردی از برادران عامه به من بگوید: دلیل بر عمر حضرت از قرآن چه دارید و کدام آیه دلالت بر طول عمر حضرت دارد یا امکان طول عمر از آن استفاده می شود چه جواب بگویم، هر چه فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید به همین حال خوابم برد در عالم رویا دیدم در مسجد کوفه هستم و پرده ای کشیده شد که در عقب آن پرده حضرت حجة علیه السلام تشریف دارند، شخصی که آنجا بود به عنوان پیشکار و دربان آقا دو نفر را خدمت حضرت برد که آقا را زیارت کردند، نوبت به من رسید همین که پرده را بلند کردم چشم آن حضرت به من افتاد بدون تامل فرمود: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» ﴿١٣٩﴾ و دنباله آیه را قرائت فرمود تا رسید به «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ» ﴿١٤٢﴾ «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ» ﴿١٤٣﴾
«لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» ﴿١٤٤﴾. (1)
اگر یونس از تسبیح کندگان نمی بود در شکم ماهی تا روز قیامت درنگ می کرد.
با شنیدن آیه از خواب پریدم دیدم اشکالم بر طرف شد، خدائی که می تواند یونس را در شکم ماهی بدون غذا و طعام و هوا تا روز قیامت زنده بدارد، حضرت حجة علیه السلام را نیز در روی زمین تا وقت ظهورش که از قیامت چندین مرحله کمتر است می تواند زنده نگه دارد.
در کتاب جنّتان مدهامّتان مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی از شیخ اسماعیل تبریزی در مکتوبی برای ایشان می نویسد که ثقه ای از آن عالم در نجف داستان فوق را نقل کرد. (2)

********************

(1) «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» ﴿١٣٩﴾ «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» ﴿١٤٠﴾

«فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ» ﴿١٤١﴾ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ» ﴿١٤٢﴾

«فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ» ﴿١٤٣﴾  «لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» ﴿١٤٤﴾

آیات شریفه 139 - 144  سوره مبارکه صافّات


(2) نقل از کتاب «حکومت عدل گستر»، حیدری کاشانی ص 129.

*******************

منبع:

کتاب مردان علم در میدان عمل جلد 7
نویسنده: سید نعمت الله حسینی

(با تلخیص جزئی)

علامه سیّد رضا صدر(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف):

آهسته سخن گفتن و با نرمی گفتگو کردن از بهترین ادب و از نشانهای انسانیّت است،

قرآن مجید مسلمانان را به این خصلت عالی میخواند:

در سوره لقمان می گوید: «وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ»

در سوره اعراف می گوید:

«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَ لَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ»

خدا را از روی تضرّع و خشوع و پست تر از گفتار بلند؛ در بامدادان و شامگاهان بیاد آور.

و از غافلین مباش.

آهسته سخن گفتن بر وقار و سکینه می افزاید؛ و نفوذ سخن را در مغز شنونده مستحکم میکند.

آهسته سخن گفتن نشانه آرامش روانی است.

آهسته سخن گفتن نشانه تسلّط بر اعصاب و قدرت روح است.

آهسته سخن گفتن، از بزرگ، عظمتی است فوق العاده، و از کوچک، ادبی زیبا و جالب.

حاجتمند اگر حاجت خود را به آهستگی بیان کند

انجام تقاضایش نزدیکتر و مقصودش عملی تر خواهد بود.

همان طوریکه فریاد از نشانه های خشم است،

آهستگی در سخن، از نشانه های مهر و خوشنودی است.

مسلمان باید این دستور بزرگ قرآن را بکار بندد و در برابر دگران نمونه ای از ادب و انسانیّت باشد

و با این روش عملی قرآن را بجهانیان معرّفی کند.

خوشا بحال مسلمانیکه سعادت و توفیق معرفی قرآن نصیبش شود.


منبع:

کتاب تفسیر سورهٔ حجرات، ص47 و 48، از انتشارات کتابخانه صدر

(این کتاب شریف رو ظاهرا مؤسّسه بوستان کتاب هم چاپ کرده است)

********

«وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» ﴿١٩

آیه شریفه 19 - سوره مبارکه لقمان


«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَ لَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ» ﴿٢٠٥

آیه شریفه 205 - سوره مبارکه اعراف

امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"امروز مسؤولیت من و شما خیلی خطیر است. بایستی با عقل، تدبیر و همراه با توکّل به خدا و شجاعت، نه با جبن، راه را طی کرد. اوّلین کار، استحکام داخلی است. نباید بگذارید این مباحثات و بگومگوها به مقابله و مواجهه و تخاصم تبدیل شود؛ این تنها توصیه من به شماست. گفتن و شنودن و اعتراض کردن، هیچ اشکالی ندارد. افرادی از اعتراض کردن بدشان می‌آید که یا متکبّرند یا پشتوانه مردمی ندارند؛ میترسند؛ دلشان میلرزد. اگر کسی اهل تکبّر نباشد - که خدای متعال را شکر میکنیم که این آلودگی را در ما قرار نداده - و متّکی به حمایت مردم باشد، به هیچ وجه از این گفتنها و شنیدنها ناراحت نمیشود؛ اما مراقب باشید که از این گفت و شنودها، دشمن همان چیز را که میخواهد وانمود کند، به دست نیاورد. امروز یکی از مهمترین شگردهای دشمن این است که بگوید در داخل نظام جمهوری اسلامی دو دستگی است و این دو دسته با هم بدند. دو صدایی و چند صدایی که شما میگویید و بنده هم معتقدم، نمیگوید. بحث چند صدایی نیست؛ چند صدایی همه‌جا هست. میگوید مخاصمه و دشمنی؛ یعنی فرض میکند یک گروه، گروه دیگر را میخواهد نابود کند! این گونه تصویر میکند. نگذارید این تصویر سازىِ مطلوب دشمن تحقّق پیدا کند؛ این را مراقب باشید. بحث و مجادله و مباحثه و گفتگو را طلبگی انجام دهید. امام هم مکرر به ما میفرمود. واقعیت هم همین است که در محیطهای طلبگی، گاهی دو طلبه دعوا و جنجال میکنند؛ عصبانی میشوند، اما وقتی مباحثه تمام میشود، با یکدیگر ناهار و چایی میخورند و «لم یکن شیئاً مذکورا»! حرفهایشان را میزنند، اما بینشان دشمنی و شکاف ایجاد نمیشود. در بحث، منطق و استدلال باشد، چهارچوب هم چهارچوب قانون است. قانون هم در درجه اوّل، قانون اساسی است. این چهارچوب را رعایت کنید. بنده آن روز هم به جوانان دانشجو گفتم که قانون آمده تا جای صدای کلفت را بگیرد؛ کسی با صدای کلفت در هر موضعی که هست، بگوید این‌طور باید بشود! خیال هم نکنید که استبداد و دیکتاتوری و صدای کلفت و افزون‌طلبی، مخصوص کسانی است که در رأس نظامند؛ نخیر، در بدنه نظام هم چنین چیزهایی وجود دارد و همه جایش هم بد است. خوی پادشاهی، خوی استبداد در همه جا بد است؛ در هر جا زشت است؛ به هر شکلی که باشد، بد است. قانون آمده جلوِ این مسائل را بگیرد. بر طبق قانون و در چهارچوب آن باید حرف زده و عمل و رفتار شود و حلّ و فصل هم به وسیله قانون صورت گیرد. این بهترین معیار وحدت است؛ انگیزه‌های دیگر را کنار بگذارند. امروز روزی نیست که اگر از این وظیفه حفظ استحکام داخلی عدول کنیم و آن را پشت سر بیندازیم، خدای متعال و مردم و تاریخ بر ما ببخشایند؛ امروز روزی نیست که بشود این وظیفه را ندیده گرفت؛ باید هوشیار بود. نباید در نیروی دشمن مبالغه کرد و نباید هم دشمنی و کید او را نادیده گرفت؛ باید مراقب بود. امیرالمؤمنین فرمود: «واللَّه لا اکون کالضّبع تنام علی طول اللدم»(1) معروف است بین عربها که کفتار را وقتی میخواهند صید کنند، پایکوبی میکنند و آهنگی میخوانند که خواب‌آور است. کفتار را با آهنگی در لانه‌اش میخوابانند و وقتی خوابید، به سراغش میروند. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: «واللَّه لا اکون کالضّبع» من آن کفتاری نیستم که مرا با پایکوبی آوازه خوانی بخوابانند و هر کار میخواهند، بکنند."

**************

(1) نهج‌البلاغه: قسمتی از خطبه ۶

**************
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس
۱۳۸۲/۰۳/۰۷

(تصویر برای این دیدار نیست)

"قرآن در دو جا اشاره میکند به انحطاط ملّتهایی که اوّل ایمان آوردند،
بعد در نسل بعد دچار انحطاط شدند.
یک جا در سوره‌ی مریم است که میفرماید:
«فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا»(1)
یعنی اوّلی‌ها مبارزه کردند و ایمان آوردند،
منتها بعد -معنای «خَلْف» با سکون لام، با «خَلَف» با فتحه‌ی لام، ضدّ هم است؛
«خَلْف» یعنی بازمانده‌ی بد، «خَلَف» یعنی بازمانده‌ی خوب؛
اینجا میگوید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ»- بازمانده‌های بدی روی کار آمدند که «اَضاعُوا الصَّلوة»؛
اوّلین کارشان این بود که نماز را ضایع کردند؛
«وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات» دنبال شهوات رفتند، دنبال شهوات شخصی رفتند؛
«فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا» این دو عامل -عامل ضایع کردن نماز و دنباله‌روی از شهوات-
این نیروهایی را که باید در مقام جهاد و مبارزه ایستادگی کنند
و این ایستادگی قطعاً به پیروزی منتهی خواهد شد،اینها را تضعیف میکند؛ اینها را پوک میکند.
اینکه بنده درباره‌ی [عدم] اختلاطهای دانشجویی این‌همه تأکید کردم و چندین بار گفتم
-که باز شنیدم متأسّفانه وجود دارد، حالا هم یکی از برادرها اینجا گفتند،
بنده هم گزارشهایی دارم و مسئولین دانشگاه‌ها باید جواب بدهند- به‌خاطر این است.
دانشجو نیروی مورد امید یک کشور است، دانشجو است که میتواند در مقابل مشکلات بِایستد؛
دانشجو، هم جوان است، هم عالم است؛ او است که فردای کشور را باید اداره بکند،
او است که باید آگاه باشد تا سنگر ایستادگی را در مقابل زیاده‌خواهان و فرصت‌طلبان
و دیگران تقویت بکند، این باید محکم باشد؛ اگر «وَ اتَّبَعُوا الشَهَوات» شد، نمیتواند.
بنده آدم خشکه‌مقدّسی نیستم که خیال کنند بنده از روی خشکه‌مقدّسی یک حرفی میزنم؛
نخیر، مسئله این است: اختلاط دو جنس از نظر اسلام یک چیز مطلوبی نیست.
 بله، در جلسات رسمی اشکالی ندارد، زن باشد، مرد باشد، بنشینند، بحث کنند؛
مجلس شورای اسلامی، مجلس مذاکره، مجلس مشورت
امّا در محیطهایی که این اختلاطها حدومرزی ندارد، اینها ضرر میزند، دلها را خراب میکند.
در یک جای دیگر همین موضوع در سوره‌ی اعراف [آمده]:
«فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی»(2)
[یعنی] یک‌بار دیگر این «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ» در قرآن تکرار شده
و در دو جا آمده، این جای دوّمی است.
«وَرِثُوا الکِتابَ» حقایق را به دست گرفتند منتها جذب دنیاطلبی شدند،
«یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی»"
"امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی)
*************************
(1) «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا» ﴿٥٩
آیه شریفه 59 - سوره مبارکه مریم

(2) «
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَىٰ وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا
وَ إِن یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ أَن لَّا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ
وَ دَرَسُوا مَا فِیهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»
﴿١٦٩

آیه شریفه 169 - سوره مبارکه اعراف
************************
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان
۱۳۹۵/۰۴/۱۲