نور علی نور

درباره بلاگ
نور علی نور

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ»﴿٤٤﴾
آیه شریفه 44 - سوره مبارکه زخرف
و بى‌گمان این [قرآن‌]
براى تو و براى قوم تو تذکرى است،
و به زودى[در مورد آن‌]بازخواست خواهیدشد
(که با قرآن چه کردید؟)
**************
قالت مولاتی فاطمة الزهراء سلام الله علیها:
«حُبِّبَ اِلیَّ مِن دنیاکُم ثلاث،
تلاوَتُ کتاب اللّه
والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّه
وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه»
.............................
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه):
فرزندم!
با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو
اگرچه باقرائت آن؛
و راهی از آن به سوی محبوب بازکن
و تصوّر نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد
که این وسوسه شیطان است.
آخر، این کتاب از طرف محبوب است
برای تو و برای همه کس،
و نامه محبوبْ محبوب است
اگرچه عاشق و محبْ مفاد آن را نداند
و با این انگیزه حبّ محبوب
که کمال مطلوب است به سراغت آید
و شاید دستت گیرد.
ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه اینکه
قرآن کتاب ما است به سجده رویم
از عهده برنیامده‌ایم.
صحیفه امام جلد۱۶ صفحه۲۱۱
.........................
امام المسلمین
امام خامنه ای(حفظه الله تعالی):
"با قرآن باید عجین شد؛
مفاهیم قرآنی مفاهیمی است برای زندگی؛
فقط معلومات نیست گاهی انسان
معلومات قرآنی اش خوب است
اما از قرآن در زندگی او هیچ اثری نیست!..
همانطور که ازیکی از زوجات مکرمه‌ی پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
وقتی درباره‌ی اخلاق پیغمبر پرسیدند،
ایشان در جواب گفتند که«کان خلقه القرآن»
اخلاق او قرآن بود؛
یعنی قرآن مجسم بود.
این باید درجامعه‌ی ما تحقق پیداکند"
............................
سؤالی از محضر مبارک
حضرت آیت الله العظمی بهجت
(رضوان الله تعالی علیه)
*کسی است که می‌گوید
علاقه‌ای به خواندن قرآن ندارم،چه‌کارکنم؟
جواب:زیاد صلوات بفرستد؛
علاقه دارد یا ندارد؟
صلوات بفرستد،همان هدایتش می کند.
...........................
علامه حسن زاده آملی(رضوان الله تعالی علیه):
آقا! ذکر می­خواهید، یکی از اسماء قرآن
ذکر است، ذکر همان قرآن است
البته دقت داشته باشید چطور برای درس وقت معیّن دارید، برای قرآن هم همینطورباشد،
یک درس را قرآن قراردهید،
درپیشگاهش به درس بنشینید؛
استاد هم خدا باشد.
صراط سلوک/ ص 34

۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جرعه جرعه معرفت پای درس قرآن کریم» ثبت شده است

امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):

ماه رمضان زمینه‌ی بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه بر این‌که ساعات این ماه بسیار با برکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این‌گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما، و یک صله‌ی رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی در غیر ماه رمضان انجام میشود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است. زمینه‌ی خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبی که با فردی بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعددی مبتلاست - مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربی خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست - طبیب حاذق که امراض او را میشناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار میکند؟ اول سعی میکند بیماری های او را روی کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضی مبتلاست. اگر طبیب، بعضی از بیماری های او را نشناسد و برای علاج بیماری دوایی بدهد که با بیماری دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جای این‌که او را علاج کند، بیچاره را به بیماری های دیگری هم متبلا سازد! مثلاً نداند که بیمار زخم معده دارد؛ بعد برای علاج رماتیسم او آسپرین بدهد! خوب، آسپرین علاج رماتیسم است؛ اما برای زخم معده بسیار مضر است. اگر طبیب، این مرض را نشناسد و نداند که بیمار این مرض را هم دارد، ممکن است به جای این‌که او را علاج کند، بیچاره را به خونریزی معده هم مبتلا سازد. پس اول باید با دقت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماریها را پیدا کند و آنها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهمتر است، کدام فوتیتر است و کدام اصولیتر است. فرض بفرمایید اگر کسی معده‌ی ناراحتی دارد، هر دوایی به او بدهند نمیتواند به خوبی آن را جذب کند. یا اگر روده‌ی خرابی دارد، هر غذای مقوی ای بدهند و از آن بهره ببرد، نمیتواند استفاده کند. راهش این است اول آن مرضی را که از بقیه‌ی بیماریها تأثیر منفی اش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.

 
شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‌کس مثل خود انسان نمیتواند بیماری های خودش را بشناسد. برخی بیماریها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی میشوم و بدم می‌آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید.» مگر کسی تحمل میکند که به او بگویند «حسود»؟ میگوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت میکنی؟ چرا بیخود میگویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه میکنیم، میبینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماریها داریم. سر هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمیتواند! پس بهترین کسی که میتواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید: «حسد.» بنویسید: «بخل.» بنویسد: «بدخواهی برای دیگران. وقتی کسی به خیری میرسد، ما ناراحت میشویم!» بنویسید: «تنبلی در کار.» بنویسد: «روح بدبینی به نیکان و صالحان.» بنویسید: «بی اعتنایی به وظایف.» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم.»
 
اگر بیماری های ما اینهاست، اینها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماریها را، تا آن‌جایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماریها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه میشویم؟ شب خوابمان نمی‌برد. بهترین دکترها را پیدا میکنیم، میگوییم: «نکند این غده‌ای که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصورش کلی وحشت میکنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامی گنجوی: «اگر صد سال مانی ور یکی روز/ بباید رفت از این کاخ دل افروز.» ماندنی که نیستیم. چند صباحی، کمی این‌ور، کمی آن‌ور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانی این است و این‌قدر از آن میترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن. یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه‌ی نعمتها و لذتها و چشم روشنیهایی که خداوند برای من و شما معین و مقرر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش - همین افرادی که با آنها معاشریم و آنها را در کوچه و محله میبینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو - برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشته‌اند، مقامات عالی میدهد؛ آنها را به بهشت می‌برد؛ از عذاب دورشان میدارد و از عقبات قیامت، نجاتشان میدهد، و ما به‌خاطر تنبلی؛ به‌خاطر نرسیدن به خود و به‌خاطر یک لحظه غفلت، از همه‌ی آنها محروم مانده‌ایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را میگیرد:
«وَ أَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِیَ الأَمرُ...»(1) کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایده‌ای ندارد. این، هلاکت معنوی است.
 
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛
از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبی است. کتابهای اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزی که آدم از مجموع میفهمد و آنچه مهم است، این است که انسان بتواند هوا و هوس خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است."
**************
(1) «وَ أَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِیَ الأَمرُ وَ هُم فی غَفلَةٍ وَ هُم لا یُؤمِنونَ»﴿۳۹﴾
آیه شریفه 39 - سوره مبارکه مریم
**************
بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌
۱۳۷۱/۱۲/۰۴



«اعوذ باللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ باللّه أن یحضرون إن اللّه هو السمیع العلیم»

شیاطین در این ماه مبارک رمضان در غل و زنجیر شده‌اند منتها برای آن‌هایی که بالجد «اعوذ» گفتند؛ یعنی به خدا پناه بردند. برای همین باید انسان به خدا پناه ببرد. آن که به اعمال خودش پناه ببرد، طبعاً گرفتار شیطان می‌شود، حال چه ماه مبارک باشد، چه غیر ماه مبارک.

هرگز پناه به اعمال خودمان نبریم، هرگز ولو به لحظه‌ای تصوّر نکنیم کسی شده‌ایم که همان لحظه، لحظه سقوط ما می‌شود، چون هر کس ولو به لحظه‌ای تصوّر کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. هرگز احساس آرامش نکنیم إلّا در پناه پروردگار عالم، إلّا در پناه نائب الله، حجّت الله، آقاجانمان.
آن که در پناه اعمال خودش رفت، باخت. آن که فکر کرد ماه مبارک رمضان زیاد دعا خوانده، باخته است. آن که فکر کرد در ماه مبارک رمضان زیاد عبادت انجام داده، فریب نفس را خورده و پناه به نفس برده است، نه پناه به خدا. آن که پناه به نفس ببرد، شیطان بر او احاطه پیدا می‌کند، ولو شب قدر باشد. لذا باید به خود خدا پناه برد.
غل و زنجیر شدن شیطان هم برای کسانی است که بدانند هیچ عملی از خود ندارند، امّا وقتی فکر کند از خود عملی دارد یعنی رهاست، یعنی حرّ است و حرّ در مقابل عبودیّت و بندگی است.

آن کسی را هم که عبودیّت و بندگی را فروخت و حرّ شد، به حال خودش وامی‌گذارند و رها می‌کنند و او هم دیگر پناه به خدا نمی‌برد و کسی که پناه به خدا نبرد، برکاتی از قرآن هم ندارد.

خود پروردگار عالم فرمود:حتّی موقعی که می‌خواهید کلام من را بگویید، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»،
به پروردگار عالم پناه ببرید. عزیزان! این معنا دارد و معنایش خیلی مهم است؛
این یعنی حتّی کلام خدا و کلام حق هم اگر بدون پناه بر خدا باشد، اثر ندارد.
ولو بهترین کلمات بدون پناه بردن به خدا بی‌اثر است
. چرا؟ 

چون حجاب می‌آورد. حجاب هم که آورد، انسان بیچاره و گرفتار می‌شود. حجاب که آورد، انسان در تاریکی‌ها تصوّر می‌کند جدّی چیزی در دست و بالش است، امّا وقتی روشنایی طلوع کرد، می‌بیند نه الماس است، نه درّ است، نه جواهر؛ فقط یک سنگ ریزه‌های به درد نخور و بی ارزش است که پشیزی هم ارزش ندارد. لذا انسان باید همیشه پناه به خدا ببرد.

اتّفاقاً اولیاء خدا در ماه مبارک رمضان بیشتر به خدا پناه می‌بردند. عرفای عظیم‌الشّأن در شب قدر بیشتر به خدا و به حجّت خدا پناه می‌برند و لذا بیشتر خودشان را تهی می‌بینند. چون هر که تهی شد، پُرش می‌کنند، نه هر که هرچه داشت. چون معمولاً هرکه چیزی داشت، خودش دارد و دیگر چیزی به او نمی‌دهند، به تهی چیزی می‌دهند.

"آیت الله العظمی قرهی(حفظه الله تعالی)

******************************

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

آیه شریفه 98 - سوره مبارکه نحل

******************************

منبع


 امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):

به اعتقاد من بایستی مهم‌‌‌ترین امر در ذهنتان[کادر مرکزی حزب الله] این باشد که به خدا توکل کنید و حقیقتاً به معنای واقعی کلمه از او کمک بخواهید و از او استغاثه کنید. اشخاصِ ما عجزه‌‌‌یی بیش نیستیم؛ این عجز را بایستی به قدرت بی‌‌‌نهایت پروردگار وصل کنیم، تا بکلی آسیب‌‌‌ناپذیر شویم. من طهارت و صفای شما را می‌‌‌دانم؛ اما روز به روز باید این بیشتر بشود. توسلات و توجهاتتان را به پروردگار بیشتر کنید. نوافل مخصوصاً نافله‌‌‌ی شب وسیله‌‌‌ی مهمی است. شما ببینید که خداوند متعال در سوره‌‌‌ی مزمل با پیامبر خودش چگونه حرف می‌‌‌زند. بعد از آنکه او را به برخاستن در شب و تضرع در نیمه‌‌‌ی شب امر می‌‌‌کند، می‌‌‌فرماید: «انّا سنلقی علیک قولا ثقیلا». البته قیام او با قیام امثال ما فرق می‌‌‌کند؛ طبعاً آن ثقلی که بر دوش آن بزرگوار بود، با ثقل‌‌‌هایی که بر دوش لاغر و ضعیف ما هست، فرق می‌‌‌کند؛ به همان نسبت، خود ما هم کوچک و ضعیفیم و همان تمرین برای ما هم لازم است. من در زندگی امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالی علیه) این را یافتم که وقتی بار عظیمی بدون سابقه بر دوش او قرار می‌‌‌گرفت، با اتصال و ارتباط معنوی و قلبی، خودش را تقویت می‌‌‌کرد. در این اواخر، معمولًا ایشان در ماه رمضان با کسی ملاقات نمی‌‌‌کردند. من بعد از ماه رمضان که ایشان را زیارت می‌‌‌کردم، بوضوح می‌‌‌دیدم که نورانی‌‌‌تر شده‌‌‌اند؛ به خاطر همین نورانیت بود که ایشان تا آخرین ماههای عمرشان مثل کوه ایستاده بودند. سن پیری معمولًا فصل ضعف و انحطاط جسمی و روحی در انسان است؛ ولی جوان از لحاظ روحی و جسمی هر دو قوی است؛ اما این را بایستی به خدای متعال وصل کند، تا در او هیچ‌‌‌چیزی نفوذ نکند. به‌‌‌هرحال، در این مبارزه‌‌‌ی عظیمی که در مقابل شماست و باید آن را ادامه بدهید، من تقویت جانب معنوی را واجب می‌‌‌دانم.
***********
«إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا»﴿٥﴾
آیه شریفه 5 - سوره مبارکه مزّمّل

بیانات در دیدار اعضای کادر مرکزی حزب‌اللَّه لبنان‌

۱۳۷۰/۱۲/۱۳

آیت الله العظمی قرهی(حفظه الله تعالی):

کلّ مبانی کامل ذوالجلال و الاکرام در قرآن تبیین شده است.
در حقیقت آنچه به همه انبیاء و پیامبران اولوالعزم مرحمت کرد، اکمل آن در قرآن است.
کلّ قرآن ختم است در سوره حمد و در سوره حمد آیه ای است
که تمام راه بشر را تبیین می فرماید:

«اهدنا الصراط المستقیم».
صراط مستقیم، تبیین راه بشر است. تنها راهی که انسان را به مقام قرب به حقّ می رساند،
صراط مستقیم است.خود صراط به عنوان اسّ و اساس برای گذر از همه مطالب و نهایتاً ورود به عرش برین و جنّت المأوی است.لذا اصطلاحاً تبیین می کنند انسان باید از پل صراط بگذرد و در این صورت به جایگاه امن الهی ورود پیدا می کند.

صراط  یعنی معرفت حضرت حقّ
تمام اعمالی که انسان در دنیا برای قرب الی الله انجام می داد تا نهایتش به جنّت المأوی برسد، همه این ها در صراط است.تا ورود به صراط دنیا نداشته باشد، صراط آخرت برای او نخواهد بود.
عدّه ای از پل صراط رد نمی شوند و به جهنم می افتند که مهم در این امر، همان صراط دنیاست.
حضرت صادق القول و الفعل(علیه السّلام) در بیان این که صراط چیست، می فرمایند:
«هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[1] صراط، راهی است برای معرفت ذوالجلال و الاکرام.
اصل در مبانی عرفان، معرفت است که بیان می شود:
 عارف، آن کسی است که به معرفت الله رسیده است.
اولیاء الهی بیان می کنند: از «لله» تا «الیه راجعون» است و معرفت حقیقی این است که انسان بداند «لله» است و نهایتاً به «الیه راجعون» می رسد.
آن کس که می خواهد از صراط عقبی بگذرد، باید در دنیا معرفت کسب کند.

صراط  دنیا یعنی امام مفروض الطاعة
لذا حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ هُمَا صِرَاطَانِ‏ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ».
 صراط در دنیا یعنی انسان مطیع محض امامی گردد که اطاعتش فرض است.
صراط المستقیم یعنی صراط المولانا امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(علیه السّلام)؛چون آن امام مفروض الطاعه است.

حبّ و اطاعت
حبِّ تنها کافی نیست. گرچه فرمودند:«هَلِ‏ الدِّینُ‏ إِلَّا الْحُب‏»[2] امّا حبّی به حقیقت حبّ است که نهایتش به طاعت بیانجامد.قاعده این است که هر گاه حبّ کسی را در دل داشته باشی، مطیع او می گردی.
حضرت در ادامه می فرمایند: «مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ».لذا شناخت در دنیا شرط اطاعت است. تا انسان نشناسد، مطیع نمی گردد.

حبّ حقیقی، معرفت می آورد و قلب عارف حقیقی، مرکز حبّ است.
 اصلاً لطیف ترین روح در عالم خلقت متعلّق به عرفاست.
بیشترین عشق و حبّ در دل عرفای عالم است.
آن ها فغان ها و ناله ها در تنهایی های خود دارند و برای آن کسی که منحرف است دعا می کنند
 و از خدا می خواهند برگردد.این قدر دلسوز بندگان خدا هستند.
لذا اگر کسی امام مفروض الطاعة را شناخت و به هدایت او اقتدا کرد،این شخص طبعاً از پل صراطی هم که در آخرت است و آن پلی است که بر روی جهنّم گذاشته اند،
می گذرد.مسائل عبادی، الگوی عملی برای اطاعت از امام است.
به عنوان مثال حتّی در نماز جماعت نیز بیان شده که باید مطیع امام جماعت باشید و زودتر از او به رکوع و سجود نروید.خصوصیت امام که دلسوز عالم و دلسوز بندگان خدا است،این است که انسان ها را به امر خدا هدایت می کند،
«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا».

**********

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»

(سوره مبارکه فاتحة الکتاب/آیه شریفه 6)


«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِ‌نَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَ‌اتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»

آیه شریفه 73 - سوره مبارکه انبیاء

**********

[1]سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

معانی الأخبار، ص 32

[2]«هل الدین الاّ الحبّ؟ و هل الایمان الاّ الحبّ و البغض؟
 (میزان الحکمه، ج 2، ص 944)
*********
منبع (با تلخیص)

 امام المسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء و حفظه الله تعالی):
"دشمن چند جور حمله میکند: یک جور حمله‌های سخت است؛ جنگ سخت؛ این را دشمن تجربه کرد و شکست خورد؛جنگ هشت‌ساله‌ای که علیه ما به راه افتاد، ازاین‌قبیل بود؛ جنگ بین‌المللی بود؛ یکی به صدّام ابزار شیمیایی داد، یکی هواپیمای میگ داد، یکی هواپیمای میراژ داد، یکی امکانات ضدّ هوایی داد، یکی نقشه‌های جنگی داد؛ حتّی نقشه‌های جنگی و ساخت سنگرها هم با کمک دیگران بود. اینها همه کمکش کردند که بلکه این جنگ را او ببرد؛ و نتوانست.


 حمله‌ی سخت یک نمونه‌اش جنگ هشت‌ساله است. یک نمونه، شورشهای قومی است که در کشور -در همه‌ی مرزهای کشور- راه انداختند که یادتان هست که همه‌جا جنگ راه انداختند و شورش راه انداختند؛ [دشمن‌] نتوانست فائق بیاید؛ اینها جنگ سخت بود. کارهای تروریستی را، جریانهای تروریستی را یا فعّال کردند یا به وجود آوردند؛ آمریکا به سکّوی نفتی حمله کرد؛ آمریکا هواپیمای مسافری را ساقط کرد؛ هرچه توانستند کردند؛ اینها جنگ سخت است. در همه‌ی اینها شکست خوردند؛ در مقابل ملّت ایران و در مقابل امام بزرگوار شکست خوردند و بیشتر مرعوب شدند. امام بزرگوار با آن قدرتی که خدای متعال به او داده بود، به‌خاطر توکّل و تقوایی که داشت، به‌خاطر بصیرتی که داشت، به خاطر دلدادگی به هدف که در آن بزرگوار بارز و آشکار بود، خدای متعال در او هیبت قرار داد، به‌طوری‌که دیگران میترسیدند، دشمنان از امام به‌معنای واقعی کلمه مرعوب بودند؛
«کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ * فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ»؛(1) مثل فریاد شیری که میترسانَد حیوانها را، فریاد امام و نوای امام اینها را میترساند، مرعوب میشدند. خب، اینها در این مرحله شکست خوردند.

 مرحله‌ی دیگری از مقابله و معارضه‌ی آنها، عبارت بود از حمله‌ی نرم. حمله‌ی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها. اینها کارهایی است که دشمن از روز اوّل شروع کرد و ادامه داد؛ به خیال خودشان تحریمهای فلج‌کننده‌ای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند؛ این هم اثر نکرد؛ این هم نتوانست؛ آنها میخواستند جمهوری اسلامی را با این تحریمها و با این محاصره‌ی اقتصادی فلج کنند، [ولی‌] جمهوری اسلامی فلج نشد. در همان دوران تحریم، کارهای بزرگی انجام گرفت؛ بنده در یک گزارشی خواندم از قول یک ژنرال وابسته به رژیم صهیونیستی که همان وقت در مجلّات خارجی منتشر شده بود؛ گفته بود من با ایران دشمنم، ایران را دوست نمیدارم امّا تحسین میکنم؛ اینها توانستند در عین تحریم فلان موشک را -یک موشکی آن‌وقت تازه آزمایش شده بود و اینها با ماهواره و امثال آن ردگیری کرده بودند و فهمیده بودند- به وجود بیاورند؛ من تحسین میکنم! در عین تحریم، در حال تحریم، بدون کمک دیگران و با فشارهای اقتصادی [این کارها شد]. یکی از [موارد] جنگ نرمی که انجام دادند، زدن عقبه‌های جمهوری اسلامی در برخی از کشورهای دیگر بود؛ که مجموعه‌هایی را که جزو عقبه‌های جمهوری اسلامی محسوب میشدند و عمق راهبردی جمهوری اسلامی محسوب میشدند، تارومار کردند و در خیلی از کشورها زدند؛ یا تارومار کردند یا بالاخره به آنها ضربه زدند؛ این هم اثری نکرد و نتوانست؛ اینها هیچ‌کدام راه به جایی نبرد. پس هم جنگ سختشان شکست خورد، هم جنگ نرمشان.

 آنچه در مرحله‌ی سوّم دارد انجام میگیرد -که مال امروز هم نیست، چند سال است که شروع شده، سالها است که شروع شده منتها روزبه‌روز توسعه پیدا کرده- جنگ نرم از نوع دیگر است؛ این است که خیلی خطرناک است، این آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات. ما که مسئول هستیم و نشسته‌ایم اینجا، یک محاسبه‌ای داریم برای کارهای خودمان، یک محاسبه‌ای میکنیم؛ این محاسبه نتیجه‌اش این میشود که این‌جور موضع بگیریم؛ اگر محاسبه‌ی ما را توانستند تغییر بدهند، موضع‌گیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است:
تغییر محاسبه‌ها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، مجموعه‌هایی که تصمیم‌سازی میکنند و تصمیم‌گیری میکنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست، تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست؛ به سپاه حمله میکنند، حمله‌ی تبلیغاتی؛ به شورای نگهبان حمله میکنند؛ به نیروهای مؤمن و جوانهای مؤمنِ حزب‌اللّهی حمله میکنند؛ الان رادیوهای بیگانه و تلویزیون‌های بیگانه و تبلیغات بیگانه پُر است از این حرفها؛ من نمیدانم شما آقایان محترم چقدر دسترسی دارید، چقدر می‌بینید؛ بخصوص با این ابزارهای جدید ارتباطاتی که به وجود آمده، دائم دارند روی این زمینه‌ها کار میکنند برای اینکه مخاطبین خودشان را به این نتیجه برسانند. به روحانیّون انقلابی حمله میکنند؛ روحانی انقلابی را با عناوین گوناگون، [مثل] آخوند حاکمیّتی و امثال آن، میکوبند. در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم، زمینه‌سازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایه‌ی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرت‌ها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.


اینجا جای همان جهاد کبیری است که من چند روز قبل از این مطرح کردم؛(2)
«فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا»؛(3) در تفاسیر گفته‌اند مراد از این ضمیر «بِه‌»، قرآن است، با اینکه حالا کلمه‌ی قرآن در عبارت نیامده است که ضمیر به آن برگردد لکن، هم مرحوم طبرسی در «مجمع‌البیان» [گفته است‌]، هم مرحوم علّامه‌ی طباطبائی؛ مرحوم علاّمه‌ی طباطبائی میگویند سیاق کلام نشان میدهد که مراد از «بِه‌» یعنی «بالقرآن»؛ بنده هم آنجا همین را در سخنرانی گفتم؛ بعد که آمدم، به ذهنم رسید که یک وجه اوضحی در اینجا وجود دارد که «فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌»، یعنی «بعدم الاطاعة»؛ عدم‌الاطاعة یعنی آن مصدری که فعل از آن انشقاق پیدا [میکند] و مستتر در آن فعل است؛ «فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌»، یعنی به این عدم‌الاطاعة، جِهادًا کَبیرًا؛ پس عدم‌الاطاعة شد جهاد کبیر؛ این معنا اقرب به ذهن است؛ حالا من البتّه فحص نکردم ببینم در بین مفسّرین کسانی این احتمال را داده‌اند یا نه، لکن به‌هرحال این احتمال، احتمال مهمّی است. جهاد کبیر یعنی این؛ جهاد برای عدم تبعیّت، برای عدم دنباله‌روی از دشمن.
پس مسیر و جهت‌گیری این مجلس این است؛ مسیر انقلابی، مسیر انقلابیگری، تعقیب راه انقلاب،تحکیم اسلام، تحکیم دین خدا."

قسمتی از بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری

۱۳۹۵/۰۳/۰۶

********************

«کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ‌ مُّسْتَنفِرَ‌ةٌ» * «فَرَّ‌تْ مِن قَسْوَرَ‌ةٍ»

سوره‌ی مبارکه مدّثّر، آیات شریفه ۴۹ و ۵۰


«فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِ‌ینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرً‌ا»

سوره‌ی مبارکه فرقان، آیه‌ی شریفه ۵۲

********************

1) سوره‌ی مبارکه مدّثّر، آیات شریفه ۴۹ و ۵۰
2) بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام) (۱۳۹۵/۳/۳)
3) سوره‌ی مبارکه فرقان، آیه‌ی شریفه ۵۲

*******************


استاد پناهیان(دامت برکاته):
یکی از روشهای تربیتی مغفول روش تلاوت است.
تلاوت در صدر ماموریت پیامبران الهی قبل از تزکیه و تعلیم قرار دارد.
«یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(سوره مبارکه آل عمران/آیه شریفه 164)
تلاوت آیات امری غیر از آموزش کتاب خدا و آموزش حکمت است.گویا تلاوت به عنوان یک روش تربیتی معنایش این است که متربیان در معرض تابش نور معنوی و معرفتی آیات قرآن قرار گیرند. از آنجایی که انسان موجود پیچیده ایست و افراد نیز با یکدیگر تفاوتهای فراوان دارند، نمیتوان به سادگی راه رشد افراد را برنامه ریزی کرد.از طرفی آیات قرآن کریم نیز از معانی ژرف و پیچیده ای برخوردار است و وقتی انسانها در معرض آن قرار میگیرند ما نمیدانیم آیات با افراد چه می کنند.لذا در مرحلۀ اول تربیت، باید از روش تلاوت برای تربیت استفاده کرد و این اولیت در تمام مسیر تربیت حتی برای کسانی که در اوج تربیت یافتگی قرار دارند هم وجود دارد یعنی همواره باید به تلاوت پرداخت. مدارس و هر گونه محیط آموزشی باید در کنار هرگونه برنامه آموزشی و تربیتی سهمی برای تلاوت قراردهند.افراد نیز برای برنامۀ تربیتی که برای خود میریزند باید سهم تلاوت را مشخص نمایند.
**************
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَ‌سُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ
یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»

(سوره مبارکه آل عمران/آیه شریفه 164)
*************
منبع

«انّ‌ الشیطان لکم عدوّ فاتخذوه عدوّاً» (سوره مبارکه فاطر/آیه شریفه 6)
شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.
شیطان سه طایفه را وسوسه می‌کند،
اول؛ کسانی که از یاد خدا اعراض می‌کنند، مانند کسی که صبح مغازه‌اش را باز می‌کند و عصر هم می‌بندد و می‌رود، به هیچ‌‌چیز هم کاری ندارد! اگر هم حرفی به او بزنی، می‌گوید: کسب حلال است! اما نمی‌داند که کسب حلال مقرراتی دارد، احکامی دارد که باید یاد بگیرد. انگار برای این ساخته شده است که صبح بیاید مغازه را باز کند و شب هم ببندد! از هیچ یک از احکام اسلامی خبر ندارد، آقاجان!

طایفه دیگری که در معرض وسوسه شیطان‌اند، کسانی‌اند که احکام خدا را یک‌دستی گرفته‌اند. نماز را تند می‌خوانند. پروردگار به ملائکه می‌فرماید: چرا این بنده من با عجله نماز می‌خواند؟! مگر رزق و روزی او به دست غیر من است؟! چرا این‌طوری نمازش را می‌خواند؟! باید نماز را مقدمه حفظ اموالش بداند.
نقل شده است، وقتی اسکندر وارد آن شهر شد، گفت: آیا شماها نمی‌ترسید به اموالتان نقصی وارد شود؟گفتند: خیر! ما توکلمان به پروردگار است، تمام اموالمان و خودمان همه در قبضه تصرف اوست. این است که کسی جرئت ندارد، نقصانی به اموال ما وارد کند!
طایفه دیگری که در معرض وسوسه شیطان‌اند، کسانی‌اند که در مقام غفلت به‌سر می‌برند، خودشان را در حضور و محضر پروردگار نمی‌بینند.
شیطان از پروردگار یک اختیاری گرفته است که از راه خون وارد عروق انسان می‌شود و او را وسوسه می‌کند. «ان الشیطان لیجری من ابن‌آدم مجری‌الدم».
(عوالی اللئالی، لابن ابی‌جمهور الاحسایی/1/273)

▪ اطلاع کامل شیطان از وضعیت شما
شیطان کاملاً به وضعیات شما مطلع است که چه کسی احکام شرع را یک‌دستی گرفته و چه کسی خودش را در حضور پروردگار می‌داند و چه کسی نمی‌داند، چه کسی مراقب است و چه کسی مراقب نیست.

مراقبه، راه محفوظ بودن از شر شیطان
پس بنابراین حضرت فرمودند: کسی از شرّ این خبیث (شیطان) محفوظ است که دائم در مقام مراقبه باشد و خودش را در حضور و محضر پروردگار بداند؛ در ادامه هم فرمودند: آن کسی که شب و روزش را بی‌تفاوت می‌گذراند، دائم صید شیطان است. «و اما المهمل لاوقاته فهو صیدالشیطان». (مصباح‌الشریعة/80)

▪ تضرع به درگاه پروردگار
حضرت در ادامه می‌فرمایند: با التجا و تضرع به درگاه پروردگار، به ریسمان محکم الهی چنگ بزن. «فاعتصم بحبل الله الاوثق فهو الالتجاء الی‌الله».
یک‌قدم باید شما بیایید، تا پروردگار ده قدم به سوی شما بیاید.

شیطان یک جبهه است، نفس هم یک جبهه است. شیطان از اعوان و یاران نفس است و به وسوسه‌های نفس کمک می‌کند.▪

برای درمان قساوت قلب چه کنم؟
یک کسی به بنده گفت: آقا! من قساوت قلب پیدا کرده‌ام. برای درمان این بیماری چه کنم؟
گفتم: چند چیز است که رفع قساوت قلب می‌کند:
حضور در مسجد؛ اول، آمدن به مسجد است که پروردگار عزیز قلب کسی را که به مسجد بیاید را مورد نظر قرار می‌دهد و قلبش را از قساوت خارج می‌کند.
همنشینی با دانشمندان دین؛ دومین چیزی که قساوت قلب را می‌برد،
همنشینی با دانشمندان دین است.

نماز شب؛ سومین چیزی هم که قساوت قلب را می‌برد، نماز شب است.

دردهایتان را به خدا بگویید

آیا جایز است از اول مغرب تا اذان صبح تلویزیون ببینید،

استراحت کنید، داداش‌جون! و با پروردگار نیایش نکنید،

دردهایتان را به او نگویید؟!


▪ شیطان نماز شب، با قدرت‌ترین شیطان است
از همه شیاطین با قدرت‌تر، شیطانی است که موظف است اشخاصی را که می‌خواهند نماز شب بخوانند را وسوسه کند؛ این شیطان در وسوسه خیلی استاد است.

▪ شیطان، داناترین شخص بعد از امام زمان عجّل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشّریف است!
بعد از امام زمان عجّل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشّریف ، شیطان داناترین شخص است
(لو کان للعلم من غیرالتقی شرف لکان اشرف خلق‌الله ابلیساً) که می‌گوید: باباجان! نماز شب مستحب است،
باید به فکر سلامت بدن خودت باشی، تو محصّلی، باید بخوابی تا فردا از درس عقب نمانی!
وسوسه‌هایی می‌کند که به هر دانشمندی بگویید، می‌گوید: درست است!

پروردگار در سحرها به قلب‌های شما نگاه می‌کند
شیطان این وسوسه‌ها را می‌کند، اما نمی‌دانی داداش‌جون که پروردگار در سحرها به قلب‌های شما نگاه می‌کند، شما را نورانی می‌کند، رزق فردای شما را مهیا می‌کند.
«انّ‌الله تبارک وتعالی ینظر فی‌الاسحار الی قلوب المتیقظین». (محجّة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف)/2/399)

"آیت الله حق شناس(اعلی الله تعالی مقامه الشّریف)

************

«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیر»

(سوره مبارکه فاطر/آیه شریفه 6)

***********

منبع

خدایا! عجب دعایی است. من هر چه عمرم بیش‌تر می‌شود، به اهمیت این دعا بیش‌تر پی می‌برم.
همه‌ی ما غیر از نماز هم دائماً بگوییم:
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (سوره مبارکه فاتحة الکتاب/آیه شریفه 6)
یعنی واقعاً انسان راه را گم می‌کند. چه لباسی بپوشم؟ چه رنگی بپوشم؟
نزد چه کسی بدوزم؟ با چه نزخی؟ کجا بروم، کجا نروم؟
چه بگویم، چه نگویم؟
خدایا همه‌ی ما را در همه‌ی کارها، برای همیشه به راه مستقیم هدایت بفرما.
" استاد قرائتی(دامت برکاته)

********

منبع

استاد قرائتی(دامت برکاته):
الان در کشورها، دنیا و استکبار فقط دنبال ولایت فقیه هستند.
وگرنه جمهوری اسلامی در دنیا خیلی داریم.
الان بمباران 8 ساله ما به خاطر ولایت فقیه بود.
ما اگر دست از ولایت فقیه برداریم آمریکا به ما دست می‌دهد.
ولایت فقیه لبه تیز حربه هاست.
چون این حق است:
«وَ یُجادِلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» سوره مبارکه کهف/آیه شریفه 56
جایی که آنها حساس هستند ما حق هستیم.
هرجا آنها گفتند: نه، ما باید بگوییم: آره. چون آنها روی حق حساس هستند...

*****

«وَ مَا نُرْ‌سِلُ الْمُرْ‌سَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِ‌ینَ وَمُنذِرِ‌ینَ

وَ یُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ  وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ مَا أُنذِرُ‌وا هُزُوًا»

سوره مبارکه کهف/آیه شریفه 56

*****

منبع

استاد قرائتی(دامت برکاته):
درباره‌ی مال و جمال حدیث داریم، اگر کسی انتخاب همسرش به خاطر مال او باشد،
این شرک است.
جوانی ایستاده بود، به او گفتم: چرا داماد نمی‌شوی؟ بغل دستی‌اش گفت:
آقای قرائتی ایشان مدّت هاست می‌خواهد داماد شود، منتها دنبال دختری می‌گردد که پدرش پیر باشد، میلیاردر باشد، دودفعه هم سکته ناقص کرده باشد، که وقتی عقد را بست، یک ارثی از پدر زن گیر این بیاید. من گفتم: جوانی که امیدش به ارث پدر خانمش است، این جوان مثل پسر نوح است. پسر نوح که می‌گویم بد بود، به خاطر این است که می‌گفت:
«سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ»
(سوره مبارکه هود/آیه شریفه 43)

پدرش گفت: ایمان بیاور وگرنه غرق می‌شوی! گفت: «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی» سر کوه می‌روم. «یَعْصِمُنی» کوه مرا حفظ می‌کند. این هم می‌گوید: «سَآوی إِلى» به ارث پدرزن پناه می‌برم. یعنی کسی که تکیه گاه «دُونِ اللَّهِ» داشته باشد، این شرک است. دویست و یک مرتبه «دُونِ اللَّهِ» و «دُونِهِ» در قرآن است. یعنی هرکس به جای ایمان به خدا، به چیز دیگری تکیه کند، شرک است...
***********
«قَالَ سَآوِی إِلَىٰ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّ‌حِمَ ۚ
وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَ‌قِینَ
»

(سوره مبارکه هود/آیه شریفه 43)
**********
منبع